Rug the preserver of wild goat figure since the ancient times

Document Type : Research Paper

Author

PH.D, Assistant Professor, Faculty Of Art, Alzahra University

Abstract

The importance of animal figure is dramatic in Iranian art since ancient time. Animal figures were sometimes used as symbols of agriculture and nutrition and also as symbols of gods, kingdoms and elements of universe. Among animal figures, wild goat figure has a great importance. In ancient times this figure was symbol of seeking rain and blessing rather than just being a decorative figure. After Sassanid era and in Islamic age wild goat figure lost its importance and was mainly preserved in rural and nomadic hand-woven due to fundamental changes in beliefs as well as artistic and cultural attitudes. In this essay we tend to seek the reasons behind perseverance and persistence of wild goat figure in Iranian art and its meaning by investigating the available figures  from prehistory until  today, and comparing them to each other through an analytic way . It seems that wild goat figure’s formation on stones was due to ancient peoples beliefs and costumes which considered this figure as a symbol of rain, fertility and abundance.  This figure was passed from each generation to next in ancient art and was protected from changes and damages of the time through nomadic hand-woven. The correlation between this figure and life, livelihood, dreams of the weaver and the traditional way of its transmission within centuries is the cause of its persistence among today’s nomadic weavings. Today’s weaver is a preserver of this figure without knowing its exact meaning and that’s how the rug contains an ancient figure and desire.

Keywords


مقدمه

اهمیت نقوش حیوانی

پیش­از این مردم می­پنداشتند پدیده­های طبیعی، ریزش باران وتوفان، باروری وحاصل­خیزی خاک، تحت­نظارت نیروهای نامرئی است. انسان برای کنترل طبیعت و ایجاد رفتار مساعد درآن دست به هرآنچه که  به­گمان او موثر بود میزد تا به بهبودی، برکت وتسلط برمحیط دست­یابد. با بالا­آمدن ماه، جزر ومد می­شد، صدای یک­پرنده ممکن بود نوید باران باشد، یک­جانور چهار پا او را به سرچشمه­ایی در کوه ودشت رهنمون می­کرد. رفتار غریزی حیوانات در پیش­بینی حوادث طبیعی ویافتن منابع آب وحیات، برای انسان این تصور را به­وجود آورد که در ایجاد حوادث وآنچه مطلوب است، نقش دارند.

هنرمندان باستان جانورانی را بر مبنای تصورات خود از گل وسنگ وفلز خلق کردند که از دیدگاه­شان دارای نیروی مانایی بوده و در حوادث و طبیعت نفوذ داشتند. حیوانات گاه به­عنوان نیا یا توتم در دوران باستان مورد احترام یا پرستش قرار گرفته و به­سبب زیبایی و یا قدرت­طبیعی مورد ستایش بودند.

تصویر بزکوهی در هنر ایران، از دیرباز نقش بسیار مهمی داشته و نگاره­های آن از دوره­های پیش از تاریخ در نقوش غارها، سنگ­های حجاری شده، بر ظروف­سفالی و فلزی بسیار دیده شده است. این­نقش چه به­شکل طبیعی  و یا به­صورت بال­دار در هنر برنزکاران لرستان دیده می­شود و و در دوره هخامنشی به­بالاترین شکوه خود از جهت تنوع­شکل رسید و طی قرن­ها نمادی از نیروی زندگی، باروری و نگهبان درخت زندگی به­شمار می­آمد.

در برخی منابع نگاره بزکوهی، نماد حیوانی از گیل­گمش، شاه­خدای سومری و نیز ارباب حیوانات ونشانه آناهیتا، ایزد باران است. در دوران پیش از تاریخ­نگاره­های بزکوهی بر سنگ­ها نقاشی و حک می­شد و سفال­گران شوش همواره قرص ماه یا دیگر نگاره­های نمادین را میان شاخ­ها و تنه بزکوهی می­نهادند و تعداد زیادی از آب­خوری­های سفالین شوش در هزاره­های سوم و چهارم، غیر از حاشیه نقشی جز این ندارند.

بی­شک هویت نقوش چهارپایان ایران، متاثر از شرایط زیست­محیطی، فرهنگی وآیین این مردم است. می­توان گفت برخی پدیده­های هنری از شرایط اجتماعی نحوه­زندگی ومعاش مردم دوران خود متاثر بوده و نشان­گر اهمیت بعضی موجودات وموضوعات در طبیعت­اطراف اقوام سازنده آن می­باشد.

هدف اصلی این­پژوهش شناخت معنا و مفهوم نگاره بزکوهی و تداوم آن در هنر ایران، از دوران باستان تاکنون است. با توجه به­تغییر شرایط، آیین و شیوه معاش ایرانیان در سده­های گذشته، همچنان نگاره بزکوهی به شکل­های مختلف در صنایع­دستی و دست­بافته­های اقوام ایرانی از قوام و دوام برخوردار است.

سئوال اصلی پژوهش پیش­رو این است که چرا نقش بزکوهی تا این­حد در هنر ایران باستان تکرار شده و سرنوشت آن در دوران بعد چگونه بوده است؟ 

برای این منظور نقش بزکوهی از سنگ­نگاره­ها، سفالینه­ها و فلزکاری در میان اسناد موجود و در دسترس از تاریخ و تمدن­باستانی تا گلیم عشایر در دوران معاصر، مورد بررسی و مطالعه قرار گرفته­است. روش مطالعه این پژوهش توصیفی تحلیلی و گردآوری اطلاعات کتابخانه­ای است.

همچنین این نقش در میان  نقوش در دسترس از دست­بافته­ها به­ویژه گلیم عشایر مناطق بختیاری، شاهسون و قشقایی با ارجاع به­پیشینه آن در هنر باستان بررسی شده­است. در این پژوهش اهمیت نگاره بزکوهی از جنبه معنا، کارکرد و ارتباط آن با اساطیر، باورها، اعتقادات، آیین­ها در دوره­های مختلف تاریخی و تداوم آن در دوران معاصر،مورد بررسی قرار گرفته­است.

 

 

1 -  منطقه زیستی بزکوهی به­رنگ سبز، ماخذ: تاجبخش ، 1374 ،106

2- بزکوهی، ماخذ: همان

ریخت­شناسی بزکوهی

اشکال­مختلف از نگاره بز در هنر باستان موجود است که گاه نیز به­دلیل شباهت با دیگر چهارپایان نظیر قوچ، بز و مرال، شناسایی دقیق آن مورد تردید است و دربرخی متون به­اشتباه نام­گذاری می­شود.ازاین­رو ضروری است ابتدا مشخصات ظاهری این­چهارپایان بیان گردد.

قوچ

 گله‌داران و جوامع دام‌داری اولیه در فلات ایران، قوچ را نماد برتری  برسایر دام­ها به­ویژه گوسفند می­دانستند و  مشخصه اصلی قوچ، شاخ­های حلزونی شکل اوست. قوچ ازخدایان مذکر وابسته به­باروری و زایش بوده و در اسطوره­های مصری نماد آمون خدای­آفرینش و خنوم، خدای خلاقیت است.

مرال، گوزن، گاو کوهی

 این حیوان که از خانواده گوزن ها است، شاخ‌های دراز وچند شاخه دارد و شاخ­هایش بیش از گوزن زرد و تا 110 سانتی­متر رشد می­کند. زیست­گاه  این حیوان که اغلب با بزکوهی اشتباه گرفته می­شود، بیش­تر در مناطق شمالی ایران ­است.این­حیوان از پراکندگی و گستردگی محل زیست مانند بزکوهی برخوردار نیست.

 آهو

این­حیوان نیز در سراسر ایران پراکنده است. شاخ آن تا 44 سانتی­متر رشد می­کند، پاهای­بلند و گردن کشیده وشاخ­هایش کوتاه و به­سمت عقب است. درمجموع از مرال و بزکوهی و قوچ کوچک­تر است.

کل، پازن، بز کوهی

 بزکوهی تقریبا در تمام استان­های ایران ومناطق کوهستانی پراکنده ­است.(تصویر1) این حیوان شکار طبقات مختلف اجتماع از شاه واشراف ومردم کوه­نشین بوده­است.

کل و بز به­راحتی از صخره­ها بالا می­رود، شاخ آن شمشیری و زیبا است و سن­حیوان از برجستگی روی شاخ برآورد می­شود.(تاجبخش، جمالی، 1374، 107) در پایین چانه جنس­نر دسته‌ای از موهای بلند ریش­مانند روئیده‌ است. دم آن کوتاه است و طول آن با موهای انتهایی کمی بیش­تر از طول گوش است. پاهای قوی و سم آن نسبتا پهن است.(تصویر 2)

 نقش بزکوهی برای نخستین­بار بر روی مهره‌های استوانه­ای شکل بین­النهرین متعلق به­هزاره‌های چهارم و­سوم ق.م دیده می­شود.(هال، 1380، 101) ونقش­آن در تمام آثار متنوع­فلزی و سفالی، تا دوره ساسانی ساخته و پرداخته می‌شده­است.         

 

بز کوهی بر سنگ­نگاره­های ایران

نگارهای سنگی قدیمی­ترین کتاب بشر اولیه است که برآن علایق، سلایق واعتقادات خود را ثبت نموده­است. حدود   30000تا 25000 نقش بر دل کوه­ها وغارها حجاری شده­است که  به­جرات می­توان گفت فراوان­ترین نقش­ یافته­شده در سنگ­نگاره­ها بزکوهی به­ویژه بزکوهی نر، باشاخ­های بزرگ وکشیده به­سبک­های گوناگون است که در غالب صحنه­ها خودنمایی می­کند.(فرهادی، 1377، 130) این نقش باتوجه به­پراکندگی گسترده این­حیوان درایران در سنگ­نگاره­های مناطق کوهستانی لرستان ارسباران، کهکیلویه، خمین، دشت­مغان و دیگر مناطق  ایران دیده شده­است.(تصویر 3) بزکوهی با شاخ­های بلند به­عقب برگشته وگردن باریک 90/0 نقش ثبت­شده در سنگ­نگارهای مناطق مختلف ایران است و به­معنی درخواست آب، زایندگی و فراوانی نعمت است و به­نظر می­رسد، سنگ­نگاره دایره­ایی شکل با سه­شاخه کوتاه درانتها (        ) استلیزه نقش بزکوهی است. (ناصری­فرد، 1388، 133) در کنار نقش نگارهای کشف­شده از بزکوهی نقش نگاره­ایی به­شکل لوزی         hu  دیده می­شود که از مجموعه خطوط مختلط ایلام کهن بوده و از سوی پروفسور هینتس[1] باستان­شناس به­معنی تقدیس شناسایی شده­است. وجود نقشی زیگورات­شکل در نزدیکی این طرح موید تقدس آن است. غالبا نقوش بزکوهی در مناطق نزدیک به­آب بوده وحتی امروزه جزء مناطق با برکت به­حساب می­آید.در این­دوره نقش بزکوهی مانند یک فرشته اسطوره­ایی ومقدس نگهبان  ماه و درخواست­کننده آب، زایندگی و فراوانی درهمه­جا دیده می­شود.(همان، 134)

 نقاشی برای انسان در دوره­باستان، اولین خط­نوشتاری او محسوب می­شود و همراه با امید  به­باروری وبرکت بیش­تر است و قاطعانه می­توان گفت نقش بزکوهی به­عنوان نمادی از ماه و باران بیش­از حیوانات دیگر مانند گوسفند، اسب، گوزن وشیر برای مردمان گذشته ایران اهمیت داشته و فراوانی آن نشانه اهمیت آن در زندگی واعتقادات آن­ها است. با توجه به این­که بز نسبت به گرما ومناطق صعب­العبور، کوهستانی و پوشش­گیاهی کم مقاوم بوده و شکار بومی ایران است، اهمیت­حیاتی این حیوان در معاش و گذران­زندگی کوچ­نشینان آشکار است. از سویی برای انسان عصرباستان، شاخ این­حیوان یادآور ماه است. اهمیت ماه با توجه به رابطه آن با رستنی­ها، آب و بارش باران در طبیعت­حیاتی است. "شاخ مظهر نیروی فوق­طبیعی، الوهیت، سلطنت، قدرت، پیروزی، فراوانی گله و محصول، زاد و ولد و باروری می­باشد. همچنین مظهر نیروی جان با اصل­حیاتی که از سر بر می­خیزد؛ از این­رو شاخ­های روی کلاه خود یا سرپوش نیرویی مضاعف می­بخشد. ایزدان شاخ­دار نیز، هم­ مظهر جنگ­جویی، هم مظهر باروری و هم ارباب حیوانات به­شمار می­آیند."(کوپر، 1379، 218)

      

3- سنگ­نگاره کوهای خراوند، ماخذ: ناصری فرد ، 1388

می­توان گفت  نقش بزکوهی بیش از سایر حیوانات، در مفرغ­ها و سفالینه هزاره­های پیش از میلاد به­کار رفته است. "این حیوان که در باورهای قومی و اساطیری، اصل مذکر و سمبل{نشانه} قدرت تولید به­شمار می­رود، یکی از حیوانات حاکم بر آسمان­ها، دهمین علامت از منطقه­البروج و همچنین یکی از صورت­های فلکی در آسمان­شمالی است که «بزشاخ­دار» نیز نامیده می­شود. بزکوهی نیز رب­النوع ماه است."(جابز،1370، 23-25 )

ایرانیان برای بزکوهی وجانوران شاخ­دار دیگر نیز نیروی جاودانه­ایی قائل بودند و به­احتمال قوی میان شاخ­های خمیده وهلال ماه ارتباطی متصور بودند. ماه از زمان­های بسیار قدیم با باران و خورشید با گرما و خشکسالی مرتبط دانسته می­شد. بنابراین شاخ در نزول باران موثر شمرده شده و این وابسته آب به­طور برجسته روی ظروف جلوه­دار شد و همواره قرص ماه در میان هلال  شاخ­ها همچون مخزن آب به تصویرکشیده می­شد. و چهارگوشه نشانه زمین است، زیرا دارای چهار جهت اصلی است و آسمان نیز به شکل پرنده­هایی که بال­های خود را گشوده­است، جلوه می­کند.(پوپ، 1380،15) با توجه به­این معانی رمزی و جادویی می­توان دریافت که چرا نقش جانوران شاخ­دار با صراحت و قوت در نمونه­های هنری جلوه­گر شده­است.

 

بزکوهی دراسطوره­های ایران

اسطوره، واکنش ناتوانی انسانی نسبت به­عدم آگاهی از علل واقعی حوادث و تلاش درجهت تفسیر آن است. ماهیت اسطوره­ها با نماد توصیف می­شود چرا که نمادها مناسبات و ارتباطات بین دال و مدلول، انسان و ایزد را تعریف می­نماید.(کوپر،1379،139) گیریشمن معتقداست ایرانی­ها ویونانی­ها در دوران­هایی در هنر خود موضوع­های اساطیری را نقل می­کنند. این آثار در ایران ابتدا در سفالینه­ها وبلافاصله در هنرمندان فلزکار دیده شده و حداقل به­مدت دوقرن در لرستان نقش روی فلزات بود.(گیریشمن، 1374 ،74)

دریکی از اسطوره­ها که  به­داستان آفرینش انسان مربوط است، داستان روییدن گیاهی با دو برگ (احتمالا ریواس) به­شکل انسان  درآمدند که به­مشیه و مشیانه معروف است و در حوادثی که برایشان پیش­آمد از شیر بز سپیدی نوشیدند. به­عبارتی بز درحیات بشر اولیه نقش مهمی دارد.( کارنوی،1383، 51)

در اسطوره­های ایران باستان، از بین ایزدان که در هیئت چهارپایان در آمده­اند می­توان به­ورثرغنه(بهرام) ایزد جنگاوری و پیروزی اشاره­نمود که موجودی انتزاعی است و یکی از تجسم­هایش بز نر جنگی بوده­است.(هینلز، 1374 ،71) با بررسی نقشمایه بزکوهی در آبخوری­های سفالی4000 سال قبل ازمیلاد در شوش ابعاد غیرمتعارف شاخ­ها مشهود است که نمادی از ماه و به­عنوان سرچشمه نزول باران محسوب شده و دراکثر موارد نمادی از زمین، آب و خورشید در میان شاخ­ها منقش است.(شکل 4)

 

 

شکل 4-  مقایسه نمونه­هایی از نقش بزکوهی همراه با نمادی از زمین (الف ) ب – بزکوهی با نمادی از آب بین شاخ­هایش، الف، آبخوری­های به­دست آمده در منطقه شوش متعلق به 3600 -4000 سال قبل از میلاد، ماخذ: کامبخش فرد، 1379،81 ج – نقش­پرنده بر لبه آبخوری، ماخذ: نگارنده .

 

میان ماه، آب ورستنی­ها در اساطیر باستان جهان به­ویژه اساطیر هند وایرانی که نیای مردمان فلات ایران هستند، پیوندی غیرقابل انکار وجود دارد. ارتباط ماه با جزر و مد، توفان و باران ارتباط آن با رستنی­ها را تقویت می­کند. در یشت­ها ) VII, 4 (آمده است: گیاهان در گرمای ماه رشد می­کنند. ارتباط ماه با گیاهان و رستنی­ها چنان است که شماری ازخدایان باروری هم­زمان خدایان قمری نیز هستند مانند هاثور در مصر و آناهیتا در ایران. در فرهنگ­های دیگر دنیای باستان موجوداتی همچون سگ یا حلزون، مار ومارماهی و قورباغه در رابطه با ماه و باران است.(الیاده، 1372،167-164) در فرهنگ ایران باستان علاوه بر آن­که بزکوهی نمادی از بهرام ایزد پیروزی است  شاخ او یادآور و نشانه ماه است، ازاین­رو در میان شاخ­هایش نمادی از آب (باران) و یا زمین  که اشاره به رستنی­ها است دیده می­شود.(تصویر 5-4) در مفرغ­های لرستان  بزکوهی در کنار آناهیتا نیز آمده ویادآور ایزد باروری وآب وآبادانی است.(تصویر 6)

 

تصویر 5- نقشمایه بزکوهی خلاصه شده همراه با نماد آب یافته­شده در تپه­حصار، 4500 سال قبل از میلاد، ب: بز با ماه در میان شاخ­هایش، شوش، ماخذ:نگارنده

 

6-   7-   8-        9-    

تصویر 6- آناهیتا با بزکوهی بر سرش، نمادی از ایزد آب، ماخذ:گیریشمن، 1371، تصویر 24

 تصویر 7-  دسته­ظرفی ازمفرغ­های لرستان درمقایسه با بزکوهی بال­دار دوره هخامنشی، ماخذ:گیریشمن، 1371، تصویر103

تصویر 8- بزکوهی ریتون اشکانی، موزه رضاعباسی

تصویر  9- بشقاب سیمین دوره­ساسانی، با نقش­شکار بزکوهی، ماخذ: تاجبخش، جمالی، 1374،24

 

در تمدن لرستان هزاره اول قبل ازمیلاد  نیز پیکرهای بزکوهی  بسیار دیده شده­است. درمیان آثار به­جا مانده قطعات نذری که منظور دقیق آن­ها مشخص نیست، تصاویر بزکوهی وابزار وآلات مربوط به اسب (زیر سری­ها) وپیکرهای ساده به­شکل سنجاق بوده که ممکن است مربوط به­نشان­های خانوادگی و یا برای قربانی وچشم ونظر ساخته شده و یا اشیا­یی که معرف جدال قهرمان با دوجانور جنگلی است دیده می­شود. یکی از مهم­ترین آثار مفرغ لرستان میله­های برنزی است که درعبادتگاهی در"سرخ دم" یافته­شد این میله­ها  به یک صفحه مدور منتهی می­شود که در مرکز آن شکل سرانسانی برجسته­ای  کار شده که  باید سر" رب­النوع مادر" اقوام آسیانی باشد که از آسیای صغیر تا شوش مورد پرستش بوده­است.(گیریشمن، 1371، 48) قطعه‌ای از این دسته اشیاء رب­النوع مذکور را  در مرکز داشته در اطراف آن چهار بز دیده می­شود. در قطعه­ای  دیگرکه احتمالا ایزد "اشی " خواهر"سروش " را درحال زایش  وشیرافشانی در مرکز دارد در دوطرف الهه دو بزکوهی حک­شده که به­نظر می­رسد دارای معنای آیینی است که با باروری مرتبط است.(تصویر 6)

باید یادآور شد بزکوهی با شاخ­های طویل، شاهکار نگارگران لرستان است که آن را از هنرمندان آشور به­ارث بردند و با توانمندی قدرت تعبیر را نشان می‌دهد و آن­ها در کوچک­نمودن تصاویر پیشوای هنرمندان جانورنگار عهدهخامنشی بوده­اند که اوج هنرشان در دسته کوزه­ای از برنز و طلاکوب با پیکره دو بزکوهی بال­دار دیده می­شود و به نظر می­رسد الگوی آن دسته­ظرفی در مفرغ­های لرستان  با دو بزکوهی است.(تصویر7) در تصویر8، ظرف(ریتون) با نقش حیوان شاخ­دار (احتمالا بز) در انتهای آن از دوره اشکانی دیده می­شود.

در دوران حکومت­ساسانی، بزکوهی به­صورت ترکیبی در صحنه شکار شاهان بر بشقاب­های سلطنتی دیده می­شود. صحنه شکار وتیراندازی شاه به گراز، آهو، بزکوهی وقوچ و شیر ازمضامین تکرار­شده در هنرساسانی است. این تصاویر نمادی از تفوق شاهان و پیروزی آنان بر دشمنان و به­عبارت دیگر نمایشی از شجاعت وبرتری پادشاه می­باشد.(تصویر 9) تفسیر این صحنه‌ها، چون بازتاب‌های تمثیل دیرینه‌ شکار وجنگ، و به منزله‌ شکست دشمنان دنیوی و معنوی درهیئت حیوانات می‌باشد. در هنر پارچه‌بافی ساسانی، نقش تزئینی سنتی یعنی شیر، تازی، سگ، گراز، بز کوهی وغیره نیز به­کار گرفته شد.(گدار، 1345، 302) نمونه آن پارچه­ای با  نقش بزکوهی یا قوچ با گردنبندی از مروارید( سده 7-6 م ) در قاب­بیضی­شکل است که از 

 

 

الف         ب

10- قوچ در پارچه­ساسانی الف، با حلقه­مروارید بر گردن به­نقل از گیریشمن، ب  بازسازی همان نقش، ماخذ:ریاضی،  1382 ، 223

 

11-               12-

11- غزال در صحنه شکار، سفال کاشان سده هفتم ق، ماخذ:خلیلی 1384، 273

12- شیر وبزکوهی، سفال نیشابور، سده پنجم ق. ماخذ: کریمی، کیانی ، 3641،158

 

گورستان زیرزمینی آنتی­نوئه مصر به­دست آمده و گیریشمن آن­را منصوب به­ساسانیان می­داند.(ریاضی، 1382، 223) (تصویر10)

می­توان گفت در دوران ساسانی رفته­رفته اهمیت نمادین نقش بزکوهی کم­شده و درترکیب با موضوعات دیگرمانند شکار مطرح شد. در دوره اسلامی گاه در نقاشی وتزئین سفال، شیشه وپارچه، به­ویژه درصحنه شکارحضور یافته و نمونه­های زیبایی از آن به­تقلید ازهنرساسانی مشاهده می­شود. ازجمله بر بشقاب سیمین معروف آلب­ارسلان (459ه.ق) که در مرکزمنقوش به­خط کوفی و در ردیف پایین دو بزکوهی بال­دار در نهایت زیبایی و ظرافت منقوش است که خود ظریف­ترین میراث نسل­های متمادی استادان نقش جانوران است.(پوپ، 1380 ،85) در سفالینه­ها نیز درصحنه شکارگاه، بزکوهی و یا غزال و به­ندرت گوزن در برخی آثار دیده شده­است.(تصویر 12-11) اما مهم­ترین محل حفظ و کاربرد این نقش در دست­بافته­های عشایری است که در ذیل این مطلب به آن پرداخته می­شود.  

تاریخچه گلیم­بافی

با آن که قدمت بافت­فرش و گلیم چندان کم­تر از تاریخ سفال­گری نیست و به­عصر مفرغ می­رسد، ولی به­دلیل خلل­پذیر بودن پشم و این­که در رطوبت وخاک می­پوسد، حفریات باستان­شناسی هرگز نتوانسته ما را در یافتن نمونه­های بسیار کهن یاری دهد. بنابراین در مقابل قالی­بافی که  سند آن دست­کم به­سه هزار وپانصد سال پیش می­رسد سند محکمی از سابقه تاریخ بافت­گلیم در دسترس نیست. اما به­دلیل شیوه بافت احتمالا بیش از بافت­قالی سابقه دارد و به­مردمان آسیای مرکزی نسبت داده می­شود.(پرهام،1371، 36)

 گلیم به­عنوان یکی از نخستین زیراندازه­های بشر، سابقه تولید بسیار طولانی دارد. بافت­گلیم، با توجه به انواع کاربرد آن شامل جل، مسند، خورجین، نمک­دان، سفره، مفرش، و انواع  دست­بافت­های تخت یا مسطح بافت؛ جاجیم ، زیلو، شیریکی پیچ، گلیمچه، جنته، ورنی، از پایدارترین صنایع دستی اقوام ایرانی است که با ماشینی شدن بافته­ها و رواج  تولیدات کارخانه­ای که اغلب هنرهای دستی را تحت­الشعاع قرار داد،  هنوز در گوشه و کنار روستاها و درمیان مردم عشایر دیده می­شود.

اغلب نقوشی که امروز درگلیم بافته می­شود، قرن­ها است که از نسلی­به­نسل دیگر منتقل می­شوند. بی­آن­که حتی بافندگان آن آثار نامی یا توضیحی برای آن­ها داشته باشند. برخی براین گمانند که بافندگان، طبیعت و محیط پیرامون خود را الگو قرار داده و نقش­انتزاعی آن­ را بر گلیم ­تصویر می­کنند. اما تکرار نقوش طی قرن­ها وحتی در دوران معاصر خود گواه آن است که بسیاری ازنقش­ها به­طور سنتی و با تقلید از گذشتگان بافته می­شود. اگرچه حضور حیاتی بعضی جانوران مانند بز واسب ومرغ وغیره در زندگی ومعاش عشایر سبب حضور نقوش جانوری نیز هست اما تنها دلیل کافی برای کاربرد نقوش نیست. به­طور مثال با همه اهمیت گاو در زندگی عشایر،  نقش این حیوان کم­تر در آثار آن­ها دیده می­شود. از این­رو به­نظر می­رسد حضور بسیاری از نقوش به­دلیل اهمیت وارزش معنوی آن در اعتقادات گذشتگان و تقلید از کار آن­ها است. برخی نقوش، بازمانده هنر مردمان گذشته است و درطول سالیان سال بافته شده وگاه تغییراتی نیز داشته­اند، این­دست از نقوش شباهت آشکاری با آثار به­جامانده از دوران  پیش از تاریخ وتمدن باستان دارند. این مساله موید و گواهی بر این ادعا است که برخی نقوش دست­بافته­ها ریشه در فرهنگ و اساطیر دارند. مانند نقش بزکوهی با نمادزمین و نقوش به­جا مانده برآبخوری شوش و سیلک است.

می­توان گفت گلیم­بافی تنها هنر بکری است که فرهنگ، هنر و اعتقادات گذشتگان را با انتقال سینه­به­سینه از نسلی­به­نسل دیگر در درون خود محفوظ نگاه داشته است. درمیان نقوش مورد علاقه وسنتی اقوام ایرانی هنوز نقش­های حیوانی باقی­مانده از گذشته  بافته می­شود و در این­میان نقش بزکوهی همچنان با قوت پایدار مانده است. در واقع دست­بافته­های عشایری از آن­رو که برای نیاز خانوار ونه تحت­تاثیر تجارت و تقاضای بازار تهیه می­شود از بسیاری عوامل که بر تولید صنایع دستی تاثیر دارد، محفوظ مانده وهنری بکر وسنتی را به نمایش می­گذارد.

الف - گلیم اقوام شاهسون  

شاهسون­ها از اقوام ترک­زبان مهاجر از ترکمنستان وآناتولی­اند و در شمال­شرقی آذربایجان زندگی می­کنند. این ایلات بزرگ­ترین مانع ومدافع در مقابل دشمنان شمال­غربی ایران ابتدا ترکان عثمانی و سپس روسیه تزاری بودند. تعداد زیادی از طوایف شاهسون و در اوایل قرن نوزدهم به­نواحی هشترود، میانه، خمسه، بیجار و اطراف قزوین، ساوه و تهران مهاجرت کردند.(تناولی، 1370، 18- 17) (تصویر 15)

یکی از اقوامی که بیش ازهمه به­نقوش حیوانی در گلیم­های خاص خود معروف به­ورنی، پرداخته شاهسون یا ایلسون است. تصویر 16، فراوانی وتنوع طرح وتزئین نقشمایه کل و بز در دست­بافته­های عشایر شاهسون را نشان می­دهد و درمیان آن برخی­نقوش مشابه اقوام دیگرنیز دیده می­شود. مانند بزدوسر که در بافته­های بختیاری، خمسه وقشقایی نیز مشاهده می­شود.

 

تصویر 13- تنوع نقوش بزکوهی در گلیم شاهسون، ماخذ نگارنده

ب- گلیم اقوام بختیاری  

بختیاری­ها، یکی از شعب چهارگانه قوم لر، از اقوام فارسی­زبان ومعروف به لر بزرگ و بزرگ­ترین ایل از اقوام ایرانی هستند. درمیان نقوش زیبای بافته­های لر طرح­های ساده شده­هندسی وبرخی نقوش حیوانات مشاهده می­شود. می­توان گفت طرح غالب در گلیم بختیاری، طرح­هندسی وانتزاعی است. اما نکته­جالب حضور چند نقش سنتی درمیان آن است که کاملا با فرهنگ دوران­باستان هماهنگ و بلکه بازمانده خاموش آن دوران است. این­نقوش گاه ساده­شده نقوش­طبیعی از پس قرن­ها می­باشند که به شکل­هندسی وکاملا انتزاعی تغیر یافته­اند، مانند نقش S (تصویر 18- 17) و نیز در این­میان باید از ترنج­هایی یاد کرد که گرداگرد آن­ها سرهای ساده­شده حیواناتی قرار دارند که احتمالا بازمانده همان نگاره رمزی مرغی- قوچکی(طلسم باران) می­باشند و در اثر مرور زمان به­اشکال گوناگون و بسیار متنوع در آمده­اند.(میرنیا، 1368، 25 - 23)

نگاره انتزاعی بزکوهی در گلیم

یکی از نگاره­هایی که در بافته­های گلیمی بسیاری از مناطق ایران، از لرهای بختیاری و قشقایی گرفته تا شاهسون  و بلوچ و حتی در مناطقی از قفقاز و آناتولی دیده می­شود، نگاره­ای است که به­نظر سیروس پرهام برخی آن را شکل ساده­شده بزکوهی و برخی دیگر آن را نقش­تجرید یافته اژدها می­دانند. این­نگاره هم در متن دستباف به­کار می­رود که در این­صورت از نقوش اصلی به­شمار می­رود و گاهی هم به­صورت حاشیه بافته می­شود در واقع حالت غالب این­طرح به­صورت افقی است.(پرهام، 1371، 363- 361)

 

 

 تصویر 17- نقش (احتمالی) بزکوهی در جل اسب­بختیاری در شکل عمودی، حاشیه جل اسب. ماخذ: opie,1992.22,

 

 

  

پ

 بزکوهی سفال تپه گیلان هزاره سوم قبل میلاد

ت

تصویر 15- تغیر نقش بز به­شکل هندسی S، ماخذ: پرهام، 1370،361

 

نقش انتزاعی دیگر از بزکوهی که در میان بافته­های بختیاری بیش­تر به­چشم می­خورد، نقش مرغ شاخ­دار با دو یا سه پا است. این نقش، با نقش نگاره­مرغی – قوچکی  که از جنبه شیوه ساده­سازی سر مرغ و بز در آن شبیه است و تبدیل آن به یک­سه گوش در فرش­بافی عشایر فارس بختیاری، احتمال یکی بودن پازن وپرنده در طرح مرغی –قوچکی  را بیش­تر می­سازد. هدف نهایی این شیوه­ نگاره­پردازی پیدا و پنهان به­وجود آوردن سلسله طلسم گونه نقشمایه رمزی طلب­باران از کنه نگاره­هایی که نقش اصلی آن­ها آراستن و تزئین کردن است و نهفتن و پنهان کردن این طلسم در لابه­لای خطوط، اشکال و حجم­هایی که وسیله استتار و حفاظت آن می­باشد. چراکه پنهان کردن دعا و طلسم و دور نگه­داشتن آن از چشم دیگران همیشه از ارکان ساحری و طلسم­سازی بوده­است. در بیش­تر دست­بافته­های فارس، بختیاری و افشار، سر مرغ و پرنده درست مانند سر اسب، قوچ و پازن به­صورت ساده­شده سه­گوشه متساوی­الساقین ترسیم می­شود و بیش­تر نمونه­های لری بختیاری شاخ­داراند و در برخی نمونه­های کهن­چشم دارد. با این­همه نمی­توان آن­ را به ترکیب پازن و پرنده نماد باران نسبت داد. ترکیب، مرغی – قوچکی، که در میان قشقایی ها به قوش  و لرهای فارس به­سر گنجشکی، و درجنوب ترکیه به­سر قوش واصطلاح کله­مرغی و قوچک هم­طراز آن است، درست­تر بود که پازن یا بزکوهی جایگزین لفظ آن شود.(پرهام، 1371، 9-8) (تصویر 19)

مثلث سه­گوش با سر شبیه پرنده و یا بزکوهی ساده­شده دو یا سه پا و با دویا و یک­شاخ، درمیان دست­بافته­های بختیاری(شکل 20) احتمال ترکیب پرنده و پازن را تقویت می­کند، این­نقش در میان  مردم منطقه به پازن معروف است که می­توان آن را حاصل تاثیر اسطوره­ها و رمزپردازی مرغ و بزکوهی دانست. بزکوهی یا پازن با پرنده در نقوش سفالینه­شوش(تصویر 4) و نیز درمفرغ لرستان دیده می­شود.

               

تصویر 20- پازن، بختیاری، نمکدان، ماخذ:  opie,1992,47

نقش دیگر، نقش گوزن با شاخ­های پهن است که در دل خود طرح بزکوهی نیز دارد و در گلیم­قشقایی نیز بافته می­شود.(نقش پ از تصویر 22 ) درهمین نقش طرحی از چلیپا  یا گردونه خورشید هم­ دیده می­شود. به­برکت اسناد هنری ساسانی اکنون مسلم است که گوزن شاخ پهن موجود در بافته­های لری قشقایی تجسم ساده­شده گوزن معروف به«بین النهرینی» است که اصل آن از اروپای دوران پیش از یخبندان بوده و به بین­النهرین مهاجرت کرده و از قرون وسطی تاکنون جزء جانوران گمشده بوده و به­احتمال بسیار زیاد، همین گوزن الگوی بافندگان عصر هخامنشی نیز بوده است زیرا نمونه واضح این گوزن شاخ­پهن در قالی مشهور پازیریک(از عهد­هخامنشی) دیده می­شود. بدین ترتیب خاستگاه نقوش گوزن بافته­های لر بختیاری و به­طور کلی نواحی فارس مشخص و روشن می­گردد.(پرهام، 1371،101)

 

17- نقش بز و نگاره مرغی قوچکی بختیاری، ماخذ:همان

 

ج- گلیم اقوام فارس

در میان دست­بافته­های اقوام در منطقه فارس، بزکوهی نقش پایداری  در انواع گلیم است. ایلات ترک، لر وعرب  در این منطقه هم­جوارند، ایل­قشقایی از اقوام بزرگ منطقه است. اما به­جرات می­توان گفت بیش­از همه شاهسون­ها از نقوش­حیوانی در گلیم  استفاده می­کنند. ظاهرا جانورنگاری در گلیم­قشقایی چندان رواج ندارد و زیراندازهایی که دارای نقوش حیوانی هستند، در واقع پرزباف می­باشند. جانورنگاری  کم­تر در زیراندازی در بافت جل اسب، خورجین، مفرش وغیره مورد استفاده قرار می­گیرند. شاید بتوان گفت تنها نقش

 

تصویر 21- بز کوهی قشقایی، مالبند ربع­اول قرن 20، ماخذ :opie , 1992 : 187

جانوری گلیم قشقایی، همان ترنج های برگرفته از نگاره کله­مرغی- قوچی است.(تصویر 21) از آن­جا که قشقایی­ها ترک­زبان بوده و با طوایف­لر وعرب نیز هم­جواراند، برخی نقوش آن­ها از اقوام ترک و لر الهام گرفته شده­است، نقش­طاووس از اقوام شاهسون و نقش­گوزن شاخ­پهن از لرها که هر دو نقش  نیز با نقش بزکوهی ترکیب شده­است. در تصویر 22، انواع نقش­های بزکوهی در میان عشایر منطقه­فارس دیده می­شود. قشقایی­ها که یکی از بزرگ­ترین گروهای عشایری منطقه­فارس­اند، دارای زیباترین، جذاب­ترین و مرغوب­ترین قالی­ها و گلیم­های این سرزمین­اند.

همان­طور که درآغاز تاریخ، در شوش و سیلک نماد زمین و یا آب و گردونه خورشید به­عنوان طلسم­باران خواهی وبرکت بر سفالینه­ها همراه نقش بزکوهی و یا در میان شاخ­های اغراق­شده تصویر می­شد. در برخی از نقش­های بزکوهی قشقایی گاه بر تنه­طرح و یا درمیان شاخ بزکوهی نیز نماد چلیپا، ماه یا گردونه خورشید نیز قابل مشاهده­است. بر روی یکی از نقش­های بزکوهی( چ )از تصویر22ٍ روی شاخ بزکوهی، یک­لوزی در نهایت دقت و زیبایی و بداعت دیده می­شود که چنانچه به­آن توجه نشود، شاید تصادفی به­نظر برسد. با توجه به­آخرین تحقیقات بر سنگ­نگاره­ها و احتساب برخی علامت­ها  به­خط  تصویری پیش از تاریخ ایلامی که در ابتدا این نوشتار به­آن اشاره­شد، به­نظر می­رسد این­لوزی بر روی شاخ بزکوهی ممکن است بازمانده نشانه مقدس طلب­باران که در سنگ­نگاره­های پیش­از تاریخ در کنار نقش بزکوهی و نماد ماه یا در میان شاخ آن ­باشد.  نماد مقدس  hu)     ) به­شکل لوزی همان­طور که اشاره­شد از خطوط پروتو ایلامی مربوط به­پیش ازتاریخ شناسایی­شده­است. با توجه به­دقت طرح این­لوزی بر سر بزکوهی احتمال می­رود گونه­ای رمزگذاری مشابه سنگ­نگاره­ها برای نماد باران باشد. مانند بزکوهی دوسر در گلیم شاهسون وقشقایی(ح از 22) که یادآور حیوانات ترکیبی ودو سر مفرغ­های لرستان است.(تصویر 23)

 

 

الف

تصویر 22- تنوع نقوش بزکوهی در دست­بافته­های منطقه فارس، ماخذ: نقوش ت، ث، ج، چ  پرهام، 1371، نقوش الف، ب، ح،خ نگارنده

با توجه به­این نکته که هنر در دوران پیش­از تاریخ و باستان صرف­زیبایی نبود و ریشه در آیین واعتقادات دوران خود داشته­است، به­نظر می­رسد، ارتباط بامعنایی میان حفظ نقش بزکوهی از سنگ­نگاره­ها تا دست­بافته­های عشایری وجود دارد.

ت

 

تصویر 23- مقایسه نقش بزکوهی دوسردر برنز پیش­از هخامنشی، با بزکوهی دو سر درگلیم بختیاری ب، در گلیم­قشقایی پ، مفرغ لرستان ت.

تغییرات نقش­بزکوهی

با مقایسه نقشمایه­های بزکوهی از سنگ­نگاره­ها تا دوران معاصر، می­توان به­نکات زیر دست­یافت:

همان­طور که در دوران­باستان، ازپیش ازتاریخ تا دوران تمدن باستان، نقش نمادین بز کوهی در اعتقادات کم­رنگ می­شود، طراحی آن نیز به­طبیعت­گرایی نزدیک­شده و اغراق در شاخ­ها که از ویژگی­های ترسیمی در دوران پیش­از تاریخ بود، کم می­شود. در دوران اسلامی طرح­های پراکنده­ای از بز یا بز کوهی و مارال در ظروف سفالین و فلزی دیده می­شود که جنبه نمادین آن کم­رنگ بوده و ترسیم طبیعی شکل حیوان مدنظر بوده است. با این­همه می­توان گفت نقش بزکوهی در دست­بافته­ها بیش­تر شکل  


تصویر24 - مقایسه تغییرات­شکل طبیعی بزکوهی و اشکال آن در هنر از دوران آغاز تاریخ تا گلیم عشایر، ماخذ: نگارنده

نمادین دارد. مانند  تصویر 20 ، که بزکوهی دوسر را در گلیم عشایر و در قیاس با مفرغ­های لرستان نشان می­دهد که دقیقا  نقشی به­جا مانده از دوران باستان است. همچنین همراهی برخی نشانه­ها  با نگاره بزکوهی در دست­بافت­ها، نظیر کاربرد آن در سفالینه­های دوران باستان است. مانند نماد ماه یا خورشید(سواستیکا) یا نمادی از آب و زمین که در نقوش­بختیاری و قشقایی بر تنه­گوزن و بر شاخ بزکوهی دیده می­شود و در نقوش­دوره باستان نیز نگاره بز همراه نماد آب، دیده می­شود.(تصویر 24)

استحاله نقش­بز به­شکل خطی مانند حرف s در تصویر15، نشان­گر اهمیت آن، کاربرد مکرر و استحاله آن در شکل دیگر است که ضامن تداوم این­نقش و رمزگذاری آن دردست­بافته گشته­است. 

نتیجه

نقش جانوران از علایق هنر ایرانی است که با توجه به اعتقادات، اسطوره­ها و آیین­ها در سفال­گری، فلزکاری، ودست­بافته­ها و نقش برجسته­ها دیده می­شود. در میان نقوش­جانوران، بزکوهی از فراوانی بسیاری در دوران تاریخی ازپیش از تاریخ تاکنون برخوردار است. به­نظر می­رسد این موضوع ریشه در اسطوره­ها و اعتقادات دوران­باستان در مورد این­حیوان دارد.

گلیم­بافی، ازهنرهای دستی­ستنی ایران است و می­تواند ازمنابع بکر شناسایی نقوش و نمادهای اسطوره­ای و باستانی تلقی شود. این هنر که تا روزگار ما کم­تر دستخوش تغییرات دنیای صنعتی قرار گرفته در خود سنت­ها، عقاید وعلایق گذشتگان را از دوران­باستان نهفته دارد.  شباهت نقوش به­جامانده از بزکوهی در دست­بافت­ها، رابطه بامعنایی با نقوش سنگ­نگاره­ها وسفالینه­ها وفلزکاری از دوران پیش­از تاریخ تا تمدن تاریخی و دوران معاصر نشان می­دهد. به­نظر می­رسد دلیل تنوع، فراوانی و تداوم نقش بزکوهی در ایران وحضور فعلی آن در گلیم­ها، اهمیت نمادین آن در دوران کهن است که از آن نمادی برای طلب­باران وفراوانی ساخته و همچون طلسمی در میان نقوش بافته از دیرباز پنهان ومحفوظ مانده­است. از این­رو این­نقش در دوران­باستان و در دست­بافته­ها ، همواره با نشانه­هایی نمادین همراه­است و تنها در هنراسلامی است که کاربرد طبیعت­گرای آن بر معنای نمادین آن غلبه دارد. اشکال متنوع تداوم وتکرار این­نقش در سنگ­نگاره­ها، سفالینه وهنر فلزکاری کهن و پایداری آن در دست­بافته­ها  نشان از اهمیت آن در اعتقادات، زندگی ومعاش مردمان گذشته داشته و ارزش معنوی دست­بافته­های روستایی وعشایری را دوچندان می­سازد. ازسویی این مساله نشان­گر آن است که چگونه یک نقش­باستانی در گلیم هنوز پابرجا مانده و به­عبارتی دست­بافته­های روستایی وعشایری محمل استمرار یک ­سنت باستانی است. این موضوع برنقش اهمیت حفظ میراث­کهن دست­بافت­ها ومطالعه نقوش آن به­عنوان گنجینه­ای به­جامانده از فرهنگ وهنر ایرانی می­افزاید.



[1] - Hinz  Walther

 

الیاده، میرچا، رساله درتاریخ ادیان، ترجمه: جلال ستاری، انتشارات­سروش، 1372.
تاجبخش،هدایت، جمالی سیروس، نخجیران از آغاز تاامروز، موزه آثار طبیعی وحیات وحش ایران، 1374 .
تناولی، پرویز، نان و نمک، کتابسرا، تهران،1370.
تناولی، پرویز،هنرزیرپا گبه، انتشارات­یساولی، بیتا.
پرهام، سیروس، دست­بافت­های عشایری و روستایی فارس، جلد1، موسسه انتشاراتی­امیرکبیر، چاپ دوم، تهران، 1370.
پرهام، سیروس، دست­بافت­های عشایری و روستایی فارس، جلد2، موسسه انتشاراتی­امیرکبیر، تهران ،1371.
پوپ، آرتور اپهام، شاهکارهای هنر ایران، دکتر پرویز ناتل خانلری، انتشارات­علمی وفرهنگی، چاپ دوم، 1380.
جابز، گرترود، سمبل­ها(کتاب اول:جانوران)، محمدرضا بقاپور، تهران،1370.
خلیلی، ناصر، گروبه، ارنست ج، سفال اسلامی، فرناز حایری، نشرکارنگ، تهران، 1384 .
ریاضی، محمدرضا، طرح­ها ونقوش لباس­ها و بافته­های ساسانی، انتشارات­گنجینه، 1382 .
فرهادی، مرتضی، موزه­هایی در باد، انتشارات­دانشگاه علامه طباطبایی، 1377.
کارنوی، آلبرت جوزف، اساطیر ایرانی، احمد طباطبایی، انتشارات­علمی فرهنگی، تهران،1383.
کوپر، جی.سی، فرهنگ مصور نمادهای سنتی، ملیحه کرباسیان،انتشارات­فرشاد، 1379.
کامبخش­فرد، سیف­ا...، سفال وسفال­گری در ایران، ققنوس، تهران، 1379.
کریمی، فاطمه، کیانی، محمدیوسف، هنر سفال­گری دوره­اسلامی، ارشاداسلامی،1364.
گیریشمن، رومن، هنرایران در دوران ماد وهخامنشی، عیسی بهنام، انتشارات­علمی وفرهنگی ، 1371  .
گدار آندره، هنر ایران، حبیبی، بهروز، انتشارات­باد، تهران، 1345.
میرنیا، سیدعلی، ایل­ها و طایفه­های عشایری کرد ایران، نسل دانش، تهران، 1368.  
ناصری­فرد، محمد، سنگ نگاره­های ایران، 1388.
هال جیمز، فرهنگ­نگاره­ای نمادها در هنرشرق وغرب، رقیه بهزادی، انتشارات­فرهنگ معاصر، تهران، 1380.
هینلز، جان، شناخت اساطیرایران، ژاله آموزگار و احمد تفضلی، نشرچشمه، تهران، 1374.
1983. Hull, Alastair, Wyhowska, Luczyc, Jose, Killim, Thames& Hudson
Opie  James, nomadic and village weaving from the near east and central Asia, Laurence king, London, 1992.