A Comparative Study on Designs of Gurkanid and Safavid Textiles

Document Type : Research Paper

Authors

1 M.A. Philosophy of Art, University of Allameh Tabatabai,

2 M.A. Research of Art , Shahed University

Abstract

Because of having all aspects of applications among many segments of society, textile is one of the leading and largest industries in the Muslim countries, including Iran and India. For this reason Ninth to eleventh centuries AH (fifteenth to seventeenth AD) centuries are important in progression of textile art in Safavid and Gurkanid eras. By having cultural and artistic ties in the previous centuries, particularly during the Safavid state; they have had effects on each other in many different arts, specially the art of textiles. In this article, through analysis of the art of Safavid textiles and its influence on or taking influence by Gurkanid, one of its contemporaneous civilizations is comparatively studied. The main base of the research is woven designs and motifs in Safavid and Gurkanid textiles. Therefore, firstly characteristics and methods of textile weaving in Safavid and Gurkanid eras has been studied through categorizing woven designs into three groups including: Plant motifs, human, animal designs and pictographs. Then available samples of Safavid and Gurkanid textiles have been studied comparatively. 

Keywords


مقدمه 

از دیرباز میان ایران و دیگر سرزمین­های آسیایی تعامل فرهنگی وجود داشته­است، به­ویژه میان دو تمدن بزرگ­ایران و هند، که این  مناسبات فرهنگی بسیار چشمگیر هم بوده­است. این دو تمدن بارها درطول تاریخ سنت­های فرهنگی خود را با هم به­اشتراک گذاشته­اند، و نتیجه آن تعاملی­ است که پیشینه 3000 ساله یافته­است. برای نمونه در سده­سوم پیش از میلاد آشوکا امپراطور هند باستان، کاخ خود را به­تقلید از کاخ هخامنشیان ساخته­بود. برزویه طبیب در زمان ساسانیان بخشی از فرهنگ ادبی ایران را با ترجمه داستان پنجه تنتتره از سانسکریت به­پهلوی آشنا نمود. ورود و گسترش دین و فرهنگ اسلام نیز در سرزمین هند از راه ایران صورت گرفت و در این مسیر بسیاری از سنت­های فرهنگی ایران، از جمله ادبیات و نگارگری از این­طریق به­هند منتقل شد. ولی بدون­شک بیش­ترین تاثیر فرهنگ و هنر ایران در هند به­زمان فرمانروایی پادشاهی گورکانی هند بازمی­گردد، تاثیری نه با تهاجم و اجبار، بلکه آگاهانه. تبادلات متقابل هنری و فرهنگی بین دو کشور ایران و هند در دوران صفوی برقرار بود. در این دوره تحت­حمایت پادشاهان، هنر در هند شکوفا شد و صنعتگران هندی در زمینه­های گوناگون هنری و فرهنگی از ایران پیروی می­کردند. این مساله با مهاجرت تعدادی از هنرمندان و صنعتگران ایرانی به­هند، درپی­ حامیان جدید، رونق بیش­تری گرفت. در این دوره صحنه­های شکار، تصاویر حیوانات، باغ­های بهشتی، درختان و پرندگان بر روی منسوجات ایرانی نقش می­شد که این نقوش و تصاویر در دربار گورکانیان هند هم رواج یافته­بود.

با توجه به­آنچه اشاره شد می­توان نتیجه گرفت، ارتباطات گسترده ایران و هند در سده­های 11- 9 ه.ق، 17- 15 م بر تجارت­پارچه و نیز مهاجرت هنرمندان و در نتیجه انتقال رنگ و نقوش پارچه­ها تاثیر به­سزایی داشته و این روند دوسویه بوده است. سده­های بررسی­شده تقریبا دوران اوج دو سلسله بزرگ­اسلامی، یعنی صفوی و گورکانی است که این دو همسایه بزرگ­شرقی با سابقه دیرین تمدنی و مشترکات دینی اسلام، به تبادلات عظیم فرهنگی و هنری پرداخته­اند. نقوش هم با توجه به­ابزار، شیوه و نیز نگاه زیباشناسی و تاثیرات تاریخی، اساطیری، مذهبی و غیره با یکدیگر تفاوت دارند. اهدافی که در این پژوهش مورد نظر می باشد، عبارتند از :

1-      شناساندن نقوش و طرح­های پارچه­های ایران صفوی و هند گورکانی.

2-      مشخص ساختن وجوه اشتراک و افتراق نقوش پارچه­های ایران صفوی و هند گورکانی.

سؤالاتی که این پژوهش درپی پاسخ­گویی به آن­ها است، عبارتند از:

1-     آیا طراحی و نقوش پارچه­های صفوی و گورکانی از یکدیگر تاثیر پذیرفته­اند؟

2-     چه نوع طرح­ها و نقوشی در پارچه­های صفوی و گورکانی مشترک و کاربرد داشته­اند؟

روش­تحقیق این پژوهش به­صورت تحلیلی- توصیفی و روش گردآوری اطلاعات به صورت کتابخانه­ای است. همین­طور از طریق میدانی به­بررسی نمونه پارچه­های موجود در کتابخانه­ها و موزه­ها پرداخته شده­است. محدوده تاریخی این­پژوهش مربوط به­پارچه­های سده­های  11 - 9 ه.ق ،17 - 15م است و جامعه­آماری این­پژوهش شامل بررسی آثار موجود در موزه­های ویکتوریا و آلبرت، لندن، ملی ایران، آستان شیخ صفی­الدین­اردبیلی، منسوجات واشینگتن دی­سی، هنرهای زیبای بوستون، انستیتو هنر شیکاگو، متروپولتین نیویورک و بریتانیا است. تعداد نمونه آماری برای پارچه­های صفوی و گورکانی در این پژوهش 51 قطعه پارچه می­باشدکه از این تعداد 29 قطعه مربوط به­دوره صفوی و 22 قطعه دوم، مربوط به­دوره گورکانی است.

 

پیشینه و ضرورت پژوهش

در مورد پیشینه و مطالعات صورت گرفته در حوزه پارچه­بافی ایران صفوی و هند گورکانی، ویژگی و کیفیت­های پارچه­های صفوی و گورکانی به­طور جداگانه تحقیقات مختلفی انجام شده­است. همچنان که در پژوهشی با عنوان «زری­بافی در دوره صفویه» [1] پژوهشگر به­ویژگی پارچه­های زری دوره­صفویه و ارتباط هنر نقاشی با نقوش پارچه­های زربفت پرداخته­است. در پژوهشی دیگر باعنوان «غیاث نقش­بند»[2]به مساله اعزام غیاث نقش­بند و پسرانش به­دربار هند و انتقال و تاثیر نقوش پارچه­ها بر روی منسوجات هند اشاره شده­است. این مطالب در پژوهشی دیگر باعنوان «نساجی یزد تداوم خلاقیت و ابتکار»[3] نیز ذکر شده­است. علاوه بر این نویسنده یادآور می­شود در عصر صفوی شهرت بافندگان و نقش­بندان یزد به­جایی رسید که از آن­ها برای کار در دستگاه­های نساجی هند دعوت به­عمل آمد و از هنر و مهارت آن­ها در آن کشور استفاده شد. در پژوهش دیگری با عنوان«تاثیر نقوش ایرانی بر هنر قلمکاری هند در دوره صفوی»،[4]محقق به­بررسی نمونه­های باقی­مانده قلم­کاری­های هندی مربوط به­سده­های یازده تا هفده میلادی پرداخته و نتیجه گرفته هنر قلم­کارسازی در هند از نظر شیوه­های تولید و نقوش تحت­تاثیر هنر قلم­کارسازی صفویه است.

آرتور پوپ، از پیشگامان پژوهش­های هنری در روزگار صفوی است و از پژوهشگران ایرانی نیز استاد جلیل ضیاءپور و دکتر بهشتی­پور، نخستین کسانی بوده­اند که به بررسی­های ارزشمندی در این زمینه پرداخته­اند. این­موضوع در مورد هندوستان نیز صادق است. نکته قابل توجه دیگر درباره پارچه­های هند این است که به­دلیل شرایط خاص اقلیمی، از نمونه­های تاریخی این­کشور کم­تر نمونه­ای باقی­مانده است و اغلب تحقیقات معاصرین نیز معطوف به­تفاوت و تشابه بافته­های کنونی نقاط مختلف این­کشور به­منظور حفظ آن­ها است و کم­تر نگاه تاریخی به­دوران مورد نظر این­بررسی وجود دارد.

در باره ضرورت انجام این­پژوهش دلایلی متقنی وجود دارد ازجمله تعلق به­حوزه تمدنی- فرهنگی مشابه، مشترکات اعتقادی­اسلامی، زبان فارسی که در این زمان به­زبان مسلط فرهنگی گورکانیان بدل شده­بود، مهاجرت عمده بسیاری از حکما و هنرمندان ایرانی به­هند ازجمله دلایل اوج­گیری تبادلات فرهنگی و در نتیجه افزایش شباهت­های هنری این­دو فرهنگ است. 

ویژگی و شیوه­های پارچه­بافی صفویه

پارچه­بافی در ادوار مختلف تحولات بسیاری داشته است، به­ویژه در دوران­صفوی، که با حمایت­های شاهان­صفوی پیشرفت زیادی به­دست آورد، به­طوری که بسیاری از تاریخ­نگاران و سیاحان، دوران­صفوی را عصرطلایی هنر ایران نامیده­اند. دوره­صفویه را بی­شک می­توان پررونق­ترین و مهم­ترین دوران پارچه­بافی ایران به­شمار آورد. حمایت بی­دریغ پادشاهان صفوی و ایجاد کارگاه­های بافندگی شاهی در پایتخت­های صفوی و پدیدآوردن مراکز بافندگی جدید و توسعه بازرگانی، به­ویژه در زمینه­بافته­های گوناگون که ابریشمینه­های زربفت[5]مهم­ترین آن­ها را تشکیل می­دادند، هنربافندگی را در عصرصفویه به­اوجی رسانیدکه در دوره­اسلامی نه پیش­تر از آن پدید آمده­بود و نه هرگز پس از آن پدید­آمد. بافته­های عصر شاه­عباس­بزرگ، زیباترین نمونه­های این­دوره به­شمار می­آیند. طراحان بزرگی همچون غیاث­الدین نقش­بند، عبدالله و غیره به­استادی نگارگران زمان، طرح­های پیچیده، نقش­های انسان، حیوان، گل، گیاه، باغ، کوه و دشت را بر پارچه نقش می­زدند.(قدیانی، 1384، 146) امروزه کم­تر موزه یا مجموعه مهمی در سراسر جهان را می­توان یافت که نمونه­هایی از بافته­های این­دوره را درمیان گنجینه­های خود نداشته­باشد. موزه­های متروپولیتن، هنرهای زیبای بُوستون، منسوجات واشنگتن، ویکتوریا و آلبرت، ملی تهران و بسیاری دیگر از موزه­ها و مجموعه­های مشهور جهان، نمونه­های بافته­های این­عصر را در خود نگه­داری می­کنند.

در عهدصفوی (1135- 905 ه.ق، 1722- 1499م) هنرنساجی به­گذشته خود بازگشت و نقش­پارچه­ها از نفوذ هنرچینی رهایی یافت. در شیوه بافتن­پارچه نیز ابداعاتی صورت گرفت، درکنار بافتن پارچه­های پشمی، ابریشمی و حریر، ابداع مخمل­بافی هم رونق یافت. ازطرفی استفاده از نقش انسان در پارچه­ها بیش­تر مورد توجه هنرمندان قرار گرفت. نقش انسان در پارچه­های عهدصفوی گاه نیز برمبنای داستان­های­قدیمی است. از این­رو می­بینیم که تاثیر نقاشی و نگارگری در طراحی پارچه­های این عهد موثر بوده­است.(روح فر، 1380، 40)

زندگی پرتجمل شاهان­صفوی و شاهزادگان، تقاضا برای پارچه­های گران­بها را بیش­تر کرد، این­موضوع باعث تحول در هنر بافندگی شد. آخرین پادشاه صفوی، سلطان­حسین، زندگی پرتجمل را به­اندازه­ای دوست­داشت، که خود را در میان انواع پارچه­های زیبا و زربفت مغروق ساخت.(اتینگهاوزن، 1379، 168)

در میان صنایع دوره صفوی، پارچه­بافی مهم­تر از همه بود، شاهان صفوی به­این صنعت - هنر علاقه و اهتمام بسیار داشتند، چنان­که شاه­اسماعیل (930- 905 ه.ق، 1524- 1499 م)، هنرمندان را به­تولید انواع پارچه­های ابریشمی و نخی تشویق می­کرد. مراکز صنعتی نو­ساخت و تجارت با ترکیه، هندوستان و چین را توسعه داد. در زمان شاه­تهماسب (983 - 930ه.ق ، 1575- 1524) در  قزوین، مکتب هنری خاصی در بافندگی به­وجود آمد که از ویژگی­های طرح­های به­کار رفته در آن نقش ترنج[6]، گل، گیاه و شکار می ­اشد. در زمان شاه­عباس اول سبک تازه­ای پیشرفت کرد، که شاخصه­های آن استفاده از نقوش گل­وگلدان بود.(دیماند،1365، 245)

بافته­های دوره­صفوی را از نظر طرح و نقش می­توان به دو دوره تقسیم کرد: در دوره اول، خواجه غیاث­الدین نقش­بند سبکی به­وجود آورد که از ویژگی­های آن استفاده از طرح­ها و نقوش کوچکی بود که هماهنگی خاصی را در سطح پارچه و طرح ایجاد می­کردند. شیوه طراحی و نقش­بندی غیاث­الدین از طرح­های سده­دهم یعنی دوره اول سلطنت صفویان اقتباس شده و خود او موجد دو ابتکار فنی بافت پارچه‌های چندتایی و مخمل بوده­است. غیاث در ایجاد طرح­های گوناگون و انتقال آن بر روی پارچه مهارتی به­سزا داشت.(روح فر، 1380، 42)

در دوره دوم، طرح­ها و نقوش بافته­ها، متاثر از سبک­نگارگری مکتب رضا عباسی بود. سبک خاص و ممتاز رضا عباسی که با آثار غیاث­الدین تفاوت بسیار داشت، در طرح انواع مخمل­ها استفاده­شد. در این شیوه به ­ای آن­که نقش­های کوچکی رسم شود، تا در یک­طرح کلی و حرکتی مشترک با هم رابطه و تناسب پیدا کنند، تصویرهای بزرگی طراحی می­شد و نقوش فرعی تنها برای پرکردن فضای خالی به­کار می رفت. با در دسترس قرار گرفتن ابریشم طبیعی، شیوه­ای نوین در پارچه­بافی ایجاد شد، که از یک طرف تکامل طرح اسلیمی[7] و ازطرف دیگر ترقی نقش گلبرگ­های طبیعی، در ایجاد این شیوه تاثیر فراوان­ داشت.(پوپ، 1380، 216)

بافته­های صفوی، به­ویژه بافته ابریشمی، همواره مورد توجه جهانیان بوده است. این پارچه­ها نه­تنها طرح و نقش بدیع و نوظهور داشتند، بلکه ازنظر تنوع­رنگ نیز بی­نظیر بودند. بسیاری از پارچه­های ابریشمی این­دوره به­آثار مکتب­اصفهان [8] شباهت دارد.(روح فر،1380، 142)

درآغاز دوره­صفوی، تبریز، کاشان، یزد، اصفهان وغیره از مراکز مهم بافندگی بودند؛ در این شهرها حریرهای زربفت، پارچه­های ابریشمی، مخمل و منسوجات خاص دوره­صفوی همچون پارچه­های جناغی­باف نخی[9] ، اطلس [10]، ابریشمینه­های گل­برجسته چینی، نیلوفر گل شاه­عباسی[11]، زری و مخمل تولید می­شد. بافندگان دوره­صفوی در ابریشمینه­های گل­دارخود، طرح­های ظریف و رنگارنگ نیز وارد می­کردند و از این­طریق به بافت­های چند تار و پودی یا جناغی، زمینه­های طلایی براق بخشیدند.(طالب پور، 1386، 136) مستشرقین و سیاحانی که در دوره­صفوی به­ایران آمده­اند به­بیان اوضاع سیاسی، اجتماعی و تجاری ایران پرداخته­اند ازجمله سیوری در کتاب ایران عهدصفوی چنین می­نویسد:«علاوه بر تولید مصنوعات بافته­شده و زربفت و مخمل­هایی با عالی­ترین کیفیت، صنعتگران صفوی در گل­دوزی و قلم­کارسازی نیز بر گذشتگان پیشی گرفتند».(سیوری، 1372، 138) در نخستین پارچه­های دوره­صفوی منظره باغ، مضمون تصویری بسیار متداولی بود. باغ ایرانی عموما محصور در پشت دیوار یا پرچینی است، و در آن باغ­ها چند نوع درخت سایه­افکن که شامل چنار، سرو، توت و غیره وجود داشته­است. ازجمله نقوش گل­هایی که بر روی پارچه­های ایرانی می­بینیم، نقش گل­سرخ، لاله، زنبق و یاسمن است و اغلب گل­ها دسته کرده نقش­شده و در واقع برای تزئین پارچه به­کار رفته و بیش­تر در میانه برگ­های خرما به­صورت مخروطی نقش و بافته شده­است. از پرندگان بیش­تر نقش گنجشک، بلبل و طاووس مشاهده می­شود و از حیوانات شیر، اسب و غزال را بر پارچه­ها نقش می­کرده­اند.(والگروو، 1374، 162)

موضوعات به­کار رفته در طراحی پارچه­های عصرصفوی، شامل داستان­های رزمی، به­تصویر کشیدن انسان در مجلس بزم و شکار، امیرزاده­های سوار بر اسب با مهتران­شان، کاربرد نوشته در تزئین پارچه و استفاده از طرح­های انواع گل­ها، حیوان و انسان است که البته در میان ‌آن­ها از نقشمایه­های دوران­ساسانی نیز استفاده شده­است. همچنین طراحان دوره­صفوی در تزئین پارچه­ها از افسانه­ها و ادبیات ایران مانند شاهنامه و خمسه نظامی بیش­تر الهام گرفته­اند.(بیکر، 1385، 127)

ویژگی و شیوه­های پارچه­بافی گورکانی

سلسله­گورکانیان هند با پادشاهی بابر از سال 1526 میلادی آغاز گردید، آن­ها پادشاهانی ترک­تبار و از نوادگان تیموریان بودند که حمایت گسترده­ای از هنر و فرهنگ دوران خود نمودند. پناه همایون به­دربار ایران و تغییر مشی شاه­تهماسب صفوی در حمایت از نگارگری ایرانی مقدر ساخت تا برگی دیگر از کتاب­آرایی جهان­اسلام این­بار در هنر رقم خورد و یکی از اوج­های درخشان نگارگری­اسلامی با نظارت نگارگری ایرانی پایه­ریزی شد. در زمان اکبرشاه، جهانگیر و شاه­جهان روابط هنری ایران و هند گسترده بود و پایان حکومت اورنگ زیب نیز همانا به­توقف هنر مغولی انجامید. طراحان پارچه در این­زمان یا تحت تاثیر مدل­های ایرانی بودند و یا از ایران می­آمدند، مثل شفیع­عباسی[12]که در دوره اورنگ زیب به­هند سفر نمود.(Spuhler,1978,198) در نتیجه نگارگری در دوره گورکانی هند تاثیر به­سزایی در طراحی نقوش پارچه­ها داشته­است. اکبرشاه که به­دلیل تبعید پدرش همایون به­ایران دوران نوجوانی خود را در دربار صفوی گذرانید، پس از رسیدن به­فرمانروایی به توسعه­ کارگاه­های سلطنتی پرداخت و دستگاه­های پیچیده­تری را که در ایران رایج بود، برای بافت ابریشم زربفت به­همراه استادان این­فن به­هند آورد تا به­عنوان مربی و ناظر، شیوه­های جدید را به بافندگان هندی بیاموزند.  (Harris,1993,110)

اکبرشاه توانست کارگاه­های بزرگ درباری را گسترش دهد. او از موقعیت صنایع در دیگر کشورها آگاه بود و از این­رو از آثار استادان شهیر بافنده­ایرانی نیز برخوردار بود. در کتاب آیین اکبری[13]آمده" که اکبر با غیاث­الدین علی نقش­بند یزدی، سرآمد استادان نقش­پرداز پارچه ایران در دربار شاه عباس، آشنا بوده است". هم­زمان با حکومت مغولان در شمال­هند، اروپائیان به­سواحل هند آمدند و تاجران به زودی دریافتند تجارت شکوفایی از منسوجات قلمکار[14]نخی بین ایران و هند در مسیر جنوب­شرقی برقرار است، آن­ها نیز وارد این عرصه شده و به­این­ تجارت سودآور پرداختند. (Gillow and Barnard,1996,12)

منسوجات، به­ویژه نمونه­های فاخر و مجلل نقش مهمی در تصویرکردن شکوه و جلال­شاهان سلسله­گورکانی داشته-اند. خیمه­های باشکوه یکی از جالب­ترین موارد استفاده پارچه­ها بوده است. پارچه­های شال با بافت کجراه تهیه می­شدند و شیوه نقش­اندازی درحین بافت نیز در آن­جا بر روی پارچه­های مخمل و زری دیده­می شود. ابوالفضل علامی[15]به­علاقه وافر اکبرشاه به­انواع منسوجات نیز اشاره کرده­است و این­خود دلیل بر وفور انواع بافته­های ایرانی، اروپایی و غیره در کشور است. در ضمن تمایل وی به منسوجات، باعث جذب هنرمندان بسیاری شد که سبک پیشرفته بافندگی کشور خویش را به­مردم می­آموختند. در زمان وی بافت پشم و کرک و ابریشم­بافی به­نحوی پیشرفت کرد که کارگاه­های سلطنتی آگرا، فاتح­پور، احمدآباد و لاهور می­توانست انواع بافته­های دیگر کشورها را تولید کنند. Jain,1989,65) (Dhamija and

صنایع پارچه­بافی جنوب­شرقی هند که مشهورترین منسوجات آن چیت، یعنی پارچه­های نخی و نقاشی یا چاپ شده گلکنده بود. اولین نمونه­های صادراتی آن به­اروپا شامل تصاویر پیکره­های انسانی اعم از هندی و بعدها اروپایی بود. در دوره سلاطین بزرگ بابری بسیاری از اشکال هنر ایران، از جمله طرح­ها و نقوش بافته­های دوره­صفوی، در هند رواج یافت. منسوجات مغولی زیر نظر دربار بافته می­شد و طرح­ها و نقوش آن­ها ترکیبی از نقوش ایرانی و هندی بود و تولید پارچه­های مخمل با نقش­های گل و گیاه­طبیعی رواج داشت. افزون بر شیوه­های بافت منقوش، رنگ­آمیزی پارچه در هند از سابقه طولانی برخوردار بود. پارچه­ها به دو طریق تزئین می­شد: یکی قلم­کاری و دیگری رنگرزی و نقاشی که این روش در زمان گورکانیان به منتهای درجه ترقی خود رسید.(دیماند، 1365، 255)

مخمل­های بافته­شده با پرز تابناک ابریشم و الیاف­طلا در میان مجلل­ترین تولیدات دستگاه­های بافندگی قرار دارد. مخمل به­عنوان کف­پوش، پرده، خیمه و دیوارکوب به­کار می­رفت. در واقع ایده استفاده ازمخمل به­عنوان کف­پوش بر اثر واردات فرش­های ایرانی به­هند در طی عصر اورنگ زیب به­وجود آمد. بهترین مخمل­های ابریشم نیز متعلق به­فاصله زمانی اکبرشاه تا اورنگ زیب است، چرا که این­دوره، اوج هنر و صنعت مغولان هند بوده است. در زمان اکبرشاه، مخمل­های خوش­بافت هند قابل مقایسه با بهترین مخمل­های کاشان و هرات بود.(همان، 18)

در هند زربفت­ها با ابریشم خام بافته می­شده که بیش­ترین بافت­زری در شهر سورات هند انجام می­شده­است. طرح پارچه­های زری، بته­دار، شکارگاه و غیره است. در بنارس با طرح بته­جقه در زمینه آبی­تیره و الیاف­طلا و نقره­سازی خاصی تهیه می­شد. منسوجات سنتی­هندی اغلب ساده و بی­نقش بود و به­دلیل به­کارگیری شیوه­هایی همچون ایکات و بندنی دارای نقوش نواری، راه­راه، جناغی و خال­دار بودند. در دوران مغولان این­ها همه تغییر کرده و موضوعات گیاهی و گل­ها به­سبکی طبیعت­گرایانه حاکم شد. در سده 16 م، نقوش ایرانی گل­ها جایگزین نقوش قدیمی شد. در دوره اکبرشاه گل­های نیمه­شکفته، در عصرجهانگیر گل­های کاملا شکوفان و در روزگار شاه­جهان شکوفه­های کوچک با تاکید بر برگ­ها به­تصویر کشیده­شد.( بلر، 1381، 172)

بررسی تطبیقی نقوش پارچه های صفوی و گورکانی

بررسی نقشمایه­های به­کار رفته در پارچه­های صفوی و گورکانی موضوع این بخش است. همان­طور که اشاره­شد، پارچه­های صفوی با نقشمایه­هایی مانند گل و گیاهان، هندسی، خط­نگاره و پیکره­های انسانی و حیوانی، برگرفته از نگارگری نسخه­های خطی، طراحی می­شدند. پارچه­های گورکانی نیز با نقشمایه­های گیاهی، هندسی، انسانی و حیوانی تزئین می­شدند. از این­رو در این پژوهش، نمونه­ها در سه­گروه، نقشمایه­های گیاهی شامل گل­ها، برگ­ها و درختچه­ها؛ نقشمایه­های انسانی و حیوانی؛ خط­نگاره­ها شامل آیات قرآن، احادیث، ادعیه و اشعار بررسی می­شود.

کاربرد نقشمایه­های گیاهی

این­گروه بخش وسیعی از نقوش به­کار رفته در پارچه­های صفوی و گورکانی را با تنوعی وسیع به­خود اختصاص می­دهد. انواع گل­های لاله، نسترن، نیلوفر، زنبق، بته­جقه[16]و نیز انواع گل­های شاه­عباسی که در همین دوران مورداستفاده هنرمندان قرار می­گرفت. جنس بیش­تر این پارچه­ها که به سفارش دربار دو دولت مورد اشاره تهیه می­شد مخمل و زری­ابریشمی بود که در انواع پارچه­های درباری همچون پرده­ها، پوشش مقابر و سفره ­ها استفاده می­شد.

بررسی­تطبیقی در چند جفت پارچه مشابه صفوی و گورکانی انجام شده که تشابهات آن­ها در نقش به­سادگی قابل تشخیص است. اولین نمونه که در این­جا مورد بررسی قرار می­گیرد، جفت بالاپوش[17]ارزشمند باقی­مانده از عصرصفوی؛ یکی از مخمل پرزچین با زمینه نخودی و نقوش جوانان باده­نوش متناوب با بوته­ای از گل است. زمینه نخودی یا کرم به­وفور بر پارچه­های ایران دیده می­شود که با رنگ­های هم­خانواده همچون نارنجی و قهوه­ای و غیره گرمای­دلپذیری دارد. به­کارگیری رنگ­های هم­خانواده برای ایجاد مضامین لطیف­تر زمینه لازم بود. شیوه طراحی نقش انسان در این بالاپوش، با تاثیر از طراحی در نگاره­های مکتب رضاعباسی است و بدین­گونه ارتباط بین نقوش پارچه­های عصرصفوی با نگارگری را به­وضوح می­توان مشاهده نمود. مهم­ترین عامل شکل­گیری منسوجات صفوی قدرت ترکیب طراحان درخلق آثار منسجم است. طراحان صفوی توانمندی زیادی در ترکیب نقش انسان با دیگر نقوش داشته­اند.(تصویر1)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

تصویر 1 - جفت بالاپوش باقی­مانده از عصرصفوی، ماخذ:فریه، 1374، 167

نمونه دیگری از پارچه­های دوره­صفوی در این گروه، بالاپوشی مخملی است که در موزه­ای در روسیه قرار دارد و نبرد با اژدها را به­تصویر کشیده­است. این بالاپوش اطلس منقوش به­نبرد اسکندر و اژدها بر زمینه آبی­روشن به­رنگ سبزچمنی و آبی­خاکستری اجرا شده­است. این­پارچه در روسیه به­نام داماسک قزلباشی مشهور است و احتمالا به­عنوان هدیه­ای از سوی سفیر ایران به­تزار ایوان ایروانوویچ(اواخر سده 16م) اهدا شده­است.(تصویر 2)

                  

 

 

 

 

 

                                                

                           تصویر 2 - مخمل با الیاف فلزی و تصویر نبرد اسکندر و اژدها، موزه مسکو، ماخذ: Bloom and Blair,1997,369

نمونه مشابه بالاپوش گورکانی، متعلق به­عصر سلطنت جهانگیر است که بر آن نقوش با بخیه­های ظریف هنرمندان گجرانی از ابریشم سوزن­دوزی شده­است. رنگ­های ملایم و هم­خانواده آن تاثیرهنر ایرانی را نشان می­دهد اما طبیعت، گیاه و حیوان اجرای بسیار واقع­گرایی دارند که مختص هندی­ها است. بر آن هیچ تصویری از انسان که نقش اصلی در دو نمونه ایرانی فوق­الذکر بود، دیده نمی­شود. حاشیه­ای از گل­ها و اسلیمی بر لبه آن سوزن­دوزی شده­است. طراحی آن به­ویژه صحنه شکار آهو توسط پلنگ و لک­لک­ها ایرانی است. این بالاپوش به­موزه ویکتوریا و آلبرت لندن تعلق دارد.(غروی، 1385، 168) (تصویر 3)

                

 

 

 

 

 

                                   

                       تصویر 3 - بالاپوش شکار، عهد جهانگیر مغول  1627- 1605م، اطلس سوزن­دوزی شده با ابریشم، موزه ویکتوریا و آلبرت، لندن

با مشاهده نقوش به­کار رفته در دو نمونه مورد اشاره، به­خوبی تاثیر نقوش پارچه­های صفوی بر بافته­های گورکانی دیده می­شود. سراسر این­ لباس­تشریفاتی، پوشیده از نقوش گیاهی و حیوانی است. این دو نمونه، شباهت­های قابل توجهی نسبت به­یکدیگر دارند.                             از دیگر نقوشی که کاربرد آن در همه­هنرها در دوران­صفوی به­اوج شکوفایی و تکامل رسیده؛ نقش اسلیمی است. اسلیمی، نوعی روش تزئینی سطح یا زمینه در هنرهای کاربردی و سنتی است که در آن از شکل غنچه، گل، شاخ و برگ گیاهان استفاده می­شود. اشکال گیاهی مانند خرما، انگور و انار بر اثر قوه تخیل و ابتکار هنرمندان دوره­های مختلف تغییر یافته، به­اشکال انتزاعی تبدیل شده­اند. یکی از نمونه پارچه­های صفوی که در آن از نقش­اسلیمی استفاده شده، پارچه­ای از جنس ابریشم و متعلق به­سده یازدهم ه.ق- هفدهم م است. نقش این­پارچه به­صورت قاب­هایی است، که درون آن­ها بند­اسلیمی­هایی به­صورت قرینه در کنار هم قرار گرفته­اند. رنگ­های مورد استفاده در آن کرم، سبز و غیره است.(تصویر 4)

      

                                               تصویر 4 - پارچه  دوره­صفوی با نقش اسلیمی، ماخذ: Bunt,1963, 34

نقش­های اسلیمی با توجه به­تاثیر فرهنگ­ها و تداوم طبیعت­گرایی هنر گورکانی، در پارچه­های بافته­شده گورکانی نیز دیده می­شود. نمونه­ای در این­مورد، پارچه­ای متعلق به­عصر شاه­جهان می­باشد که جنس این­پارچه از پشم و کرک بر ابریشم است. زمینه این پارچه به­رنگ قرمز لاکی و نقش آن نیز طرح مشبکی است که در هر واحد، نقوش گل شاه عباسی و گل­های دیگر در بین اسلیمی­ها قرار گرفته­اند. البته اسلیمی به­کار رفته در نمونه پارچه­صفوی شکلی طبیعت­گرایانه­تر داشته و در نمونه پارچه گورکانی اسلیمی، حالتی انتزاعی دارد. دیگر رنگ­های به­کار رفته در این پارچه، کرم، سبز چمنی، زرد و  اُکر است.

 

                       تصویر 5 - پارچه  با نقش گل­های شاه­عباسی و اسلیمی، عصر شاه­جهان، سده 1658- 1628م، ماخذ Purdon,1996,17    

کاربرد گل شاه­عباسی همجوار برگ­ها، در مخملی ابریشمی متعلق به­اصفهان اواخر سده­یازدهم ه.ق- هفدهم م دیده می­شود. این پارچه که زمینه­ای کرم رنگ و نقش طرح­مشبکی دارد، در هر واحد آن چهار برگ، دو غنچه، دو گل چارپر قرمز رنگ با پیچک­هایی به­یکدیگر وصل شده و درون آن­ها گل­های شاه­عباسی قرار دارند. دیگر رنگ­های مورد استفاده در این پارچه، قرمز، نارنجی، سبز، سیاه متمایل به­سرمه­ای است. طرح و نقش این­پارچه در تزئین پوشش یکی از پیکره­های موجود در نقاشی به­جا مانده از محمد زمان، نقاش دوران صفوی، نیز دیده می­شود. این­پارچه، در مجموعه دیوید در کپنهاک دانمارک نگه­داری می­شود. در نمونه مشابه آن(تصویر 5) گل شاه­عباسی در بین اسلیمی تکرار شده و همراه با گل­های دیگر، زمینه را پر کرده ­است. البته گل شاه­عباسی در نمونه پارچه­صفوی، طبیعت­گرایانه­تر می­باشد. در این­جا نیز به­خوبی تاثیر نقوش­گیاهی شامل گل شاه­عباسی و یا اسلیمی در پارچه­های دوره­صفوی بر تزئینات پارچه­های گورکانی قابل ملاحظه است.کاربرد گل شاه­عباسی از تزئینات گیاهی در میان نقوش پارچه­های صفوی بسیار به­چشم می­خورد.(تصویر 6)

 

 تصویر 6 - مخمل ابریشمی، سده 11 ه.ق - 17 م، اصفهان، ماخذ:  Bunt,1963, 47


 

کاربرد نقشمایه­های انسانی­و­حیوانی

این گروه نقشمایه­ها شامل مناظر داستان­های رزمی و بزمی ایران مانند شاهنامه و آثار نظامی، تصاویر بزرگان ایرانی در حال شکار یا مجلس بزم و طرب، تصویر شکارگران با ابزار آلات مربوط به­شکار، یا حیوانات درنده درحال جدال می­باشد. لباس­های غالب افراد در این­گونه تصاویر، از انواع لباس­های فاخر و مخصوص درباریان است. از اواخر سده­نهم ه.ق -پانزدهم م تمایل زیادی به­جنبه تصویری و نقش و­نگار پیکره دیده می­شود.(طالب پور، 1386، 135) از جمله نمونه­های به­دست­آمده از این­گروه، پارچه­ای مخمل با نخ­های فلزی متعلق به سده 10 ه.ق - 16 م است، که در مجموعه مکی نگه­داری می­شود. طرح این­تصویر حالتی مشبک دارد و داخل قاب­ها تصویر دو فرد در کنار درخت دیده می­شود. درحالتی که یکی از آن­ها دارای جامه­ای فاخر با کلاهی به­سبک قزلباش­ها و پرنده­ای(قوش) است که روی دست او نشسته و دیگری در کسوت ملازم آن فرد است. در این نمونه تصویر یک قوش­باز یا کسی که شاهین شکار می­کند، نشان داده شده­است. نوع پوشش و حالات این دو فرد برگرفته از نگاره­های دوران­صفوی است که در میان قاب­ها با نقش­های پیچان گل و بوته­ای تزئین شده­است.(تصویر 7)  

 

                  تصویر 7 - مخمل ابریشمی با نقش برجسته قوش­باز و گل شش­پر، سده دهم ه.ق، موزه منسوجات واشینگتن، دی سی، شماره 219/ 3

از دیگر نمونه­هایی که به­خوبی می­توان تاثیر هنر نگارگری را بر نقوش پارچه­ها مشاهده کرد، پارچه­ای ابریشمی متعلق به­میانه سده10 ه.ق - 16 م است. نقوش بر روی پارچه قلاب­دوزی شده و طرح آن مجلس بزمی باشکوه را نشان می­دهد. در مرکز تصویر، باغی باشکوه با درختان بی­شمار، حوض و جوی آب طراحی شده، که در بخش بالای آن فردی نشسته بر روی تخت، همراه با ملازمان در اطراف تخت دیده می­شوند. همچنین در بخش پایین نیز افراد دیگری مشغول بزم و شادی هستند. در حاشیه بزرگ آن، تصویر فرشته­های بسیاری در حالی که آن­ها نیز مشغول شادی و سرورند، بافته شده­اند. نوع پوشش افراد با لباس­های فاخر و کلاه­های قزلباش، همچنین ترکیب کلی این اثر، بسیار شبیه به­نگاره­های دوران صفوی است. نقش سیمرغ و اژدها در قسمت لچکی مرکز پارچه و دیگر جانوران اسطوره­ای که در حاشیه کوچک بافته شده­اند، این فرضیه را به­ذهن متبادر می­کند که شاید اقتباسی از داستان­های شاهنامه باشد. تشابه عناصر و اشکال بافته­شده در این پارچه، در نگاره­ای از دیوان میرعلیشیر نوایی با امضای میرسیدعلی، متعلق به­نیمه سده 10 ه.ق- 16م تبریز دیده می­شود.(کنبای، 1387، 57) (تصویر 8)

 

تصویر 8 - مجلس بزم بر یک پارچه ابریشمی، سده 10 ه.ق - 16م، تبریز، ماخذ: Bunt,1963, 47

در نمونه مشابه در پارچه گورکانی، تاثیر پارچه­بافی صفوی بر پارچه­های گورکانی قابل مشاهده­است، در این­جا تاثیر نگارگری بر پارچه­های تصویری گورکانی هند نیز به­وضوح قابل تشخیص است. پارچه نخی قلم­کار با طرح­ترنج در مرکز که دورتادور آن انسان­هایی در حال بزم در باغی باشکوه با درختان بسیار هستند. بر بالای ترنج پادشاه نشسته و اطرافش مردان و زنانی در حال بزم دیده می­شوند و در پایین نیز، صحنه شکار وجود دارد. در سراسر این پارچه نقوش­گیاهی و درخت پراکنده شده و حیواناتی نظیر فیل، اسب و آهو قابل مشاهده است. موضوع و نیز طراحی در این پارچه گرته­برداری از پارچه­های عصرصفوی بوده، آن­گونه که این موضوع بزم، انسان­ها در خدمت پادشاه و در حال شادی و نواختن آلات موسیقی، نوع ترکیب­بندی همه گویای تاثیر نقوش به­کار رفته در عصرصفوی بر نمونه­های گورکانی است. نمونه­هایی از این­طراحی بر پارچه­ها در عصرصفوی گویای ارتباط نگارگری و نقوش اجرا شده بر پارچه­ها می­باشد. رنگ­های به­کار رفته در این پارچه قرمز، زرد، سبز وغیره است. در تصاویر منقوش با پیکره­های هند، تقارن و توالی در تکرار دیده نمی­شود. وضعیت روایی و اهمیت آن­ها، مکان و فضای لازم برای هر پیکره را تعیین کرده­است. در مجموع ترکیب­بندی عناصر از قوانین خاصی پیروی نمی­کنند و برخلاف نقوش ایرانی، در موضوعات روایی سعی­شده تا حداقل در حاشیه­ها از تکرار و تقارن استفاده­شود.(تصویر 9)

 

                       تصویر 9 - مجلس بزم به­تاثیر از نمونه­های صفوی، در یک پارچه قلم­کار هندی، گَلکنده، 1625 م، ماخذ: Chisti, 2000,22

کاربرد تزئینات خط­نگاره (خوشنویسی)

تزئین پارچه­ها و نوشته با استفاده از خطوط­نسخ، نستعلیق و ثلث، از روش­های تزئینی است که در دوران صفویه متداول شد. نوشته­ها بیش­تر در تزئین روپوش قبرها، پرده و یا پوشش مکان­های مقدس به­کار می­رفت. نوشته­ها اغلب به­صورت قرینه طراحی می­شدند؛ گاهی آیات قرآنی، ادعیه، احادیث و اشعار و بعضا نام بافنده نیز در پارچه بافته می­شد.(طالب پور، 1386، 134) اولین نمونه از این گروه، پارچه­ای زری با کتیبه متعلق به سده 11 ه.ق -17 م، از اصفهان است که برای پوشش قبر استفاده می­شد و اکنون در موزه ملی ایران نگه­داری می­شود. زمینه این پارچه­طلایی رنگ و با نقش ترنج­های متقاطع تزئین شده است. داخل ترنج­ها به­صورت تکراری آیات 1 تا 3 سوره نصر(پی نوشت) به­خط نستعلیق بافته شده­است. در دوره­صفوی معمولاروی پارچه­هایی که در مقابر یا در مراسم مذهبی استفاده می­شد،آیات قرآن و دعا کتابت می­شد.(همان، 54) (تصویر 10)

 

تصویر 10 - روکش قبر کتیبه­دار، پارچه زری، سده 11 ه.ق - 17 م، اصفهان، موزه ملی ایران

نمونه دیگری از پارچه­های صفوی با نقش خوشنویسی و گیاهان، از جنس زری بافت یزد متعلق به سده 11 ه.ق -17 م، در موزه ملی ایران نگه­داری می­شود. این پارچه نیز در پوشش قبر کاربرد داشته و  بر حاشیه آن دعای صلوات بر چهارده معصوم، به­خط ثلث جلی بافته شده و متن این پارچه با طرح محراب تزئین شده­است. بالای طرح محراب درون یک­ترنج کوچک کلمه الله با خط کوفی معقلی و درون کلمه سوره الفاتحه نوشته شده­است. زمینه پارچه، دارای نقوش گل و بوته بوده و درون گل­های شاه­عباسی، نام بافنده آن یعنی غیاث نقش­بند به­خط کوفی بافته شده­است.(روح فر،1380، 60-59)(تصویر 11)

 

                                  تصویر 11- پارچه زربفت، پوشش قبر متعلق به­آستان شیخ صفی­الدین اردبیلی، سده 11 ه.ق، شماره موزه 3314

 پیش از این­گفته شد که در کنار نگارش و کتابت آیات و ادعیه­الهی بر روی پارچه­های صفوی، پارچه­هایی هم وجود دارند که روی آن­ها اشعاری از کتب ادبی ایرانی همچون شاهنامه و خمسه نظامی نقش­شده که بیش­تر به­سبک نقاشی مکتب­اصفهان است. یکی از نمونه­ها، پارچه ابریشمی دولا متعلق به­سده دهم ه.ق - شانزدهم م است. بافت آن ساده و نقش آن تکرار متناوب سه­نقش یوسف و زلیخا، شیرین و خسرو و لیلی و مجنون است که درون قاب­هایی جا گرفته­اند. در میان این قاب ها، کتیبه­هایی به­خط نستعلیق نوشته­شده که مضمون آن­ها چنین است«آرام بخواب، از دوستی ما اخبار میمونی برخواهد خواست». در نگارش اشعار ادبی در منسوجات صفوی، از مضامین عاشقانه و عارفانه نگاره­ها و نسخه­های خطی مکتب اصفهان بسیار استفاده­شده و ارتباط نزدیک طراحان پارچه و نگارگران دوران­صفوی باعث نمود چنین آثار زیبایی گردیده­است.(بیکر، 1385، 128)(تصویر 12) اما برخلاف حکومت­صفوی از نمونه پارچه­های گورکانی، متاسفانه پارچه­ای با نقوش و کاربرد خط با مضمون ادعیه، احادیث، شعر و ادبیات به­دست نیامده­است، البته این­موضوع، وجود پارچه­هایی با کتیبه­های ادبی در حکومت گورکانی را رد نمی­کند. به­نظر می­رسد استفاده از خوشنویسی در پارچه­ها، مواردی خاص بوده و به­همین دلیل شاید بتوان گفت پارچه­هایی با چنین نقوش، نسبت به پارچه­هایی با نقوش گیاهی از تنوع کم­تری برخوردارند.

 

تصویر 12 - ابریشم دولا، اواخر سده 10 ه.ق، موزه بریتانیا

نتیجه

پادشاهان گورکانی هند، ایران را وطن دوم خود می­دانستند و انس عمیقی با زبان و فرهنگ و هنر ایرانی احساس می­کردند. در نتیجه با اتکاء به بن­مایه­های هنر ایرانی و پیوند آن با هنر اصیل بومی هند به­حمایت گسترده­ای از فرهنگ و هنر در سرزمین هند دست­زدند. ضعف و سستی صفویه در حمایت از هنرمندان و توجه دربار هند به­هنرمندان ایرانی، سیلی از هنرمندان و متخصصان ایرانی ازجمله نگارگران را به­دربار گورکانی روانه کرد. در نتیجه واسطه­گری و تاثیر نگارگری صفوی بر هنرهای گورکانی هند، به­ویژه نگارگری و پارچه­بافی، موجب شد در منسوجات صفویه و گورکانی نقوش تصویری مشترکی را مشاهده نماییم. در پاسخ به سئوالات مطرح شده در مقدمه این پژوهش، در مورد تاثیرپذیری طراحی و نقوش پارچه­های صفوی و گورکانی از یکدیگر، چنان­که اشاره­شد عواملی از جمله: 1- وجود راه­های تجاری و صادرات و واردات پارچه 2- مهاجرت هنرمندان 3- اشتراک زبان، فرهنگ، دین وغیره، بیش­ترین تاثیر و تاثرات را در نقوش پارچه­های صفوی و گورکانی داشته­است. همچنین در بررسی نوع طرح­ها و نقوشی که در پارچه­های صفوی و گورکانی به­طور مشترک کاربرد داشته، می­توان گفت نقش­طبیعت مهم­ترین نقش در پارچه­های هند بوده و انسان و طبیعت رو به­تجرید والاترین نقش را در طرح­های ایرانی آن­زمان داشته­اند. تاثیرپذیری از نقوش برگرفته از طبیعت در بافته­های صفوی بسیار مورد استفاده بوده و تنوع فراوانی دارد. بسیاری از این نقوش از جمله گل­های چندپر، نقش­های اسلیمی و گل­های شاه­عباسی و شیوه پیچش و گسترش آن­ها در طرح، که در سده­های پیشین در هنرهای دستی ایران ابداع و اجرا می­شد، در این دوران گسترش یافته و بر بافته­ها و پارچه­های گورکانی نیز تاثیر گذاشته­است.

استفاده از مضامین انسانی و حیوانی در بافته­ها و نوع ارتباط طراحان پارچه و نقاشان دربار صفوی، باعث گسترش این­گونه نقوش در پارچه­بافی صفوی گردید و در نتیجه با تاثیر نگارگری­صفوی بر نگارگری گورکانیان، بازتاب و تاثیر نگارگری بر طراحی پارچه­های تصویری گورکانی به­وضوح قابل ملاحظه است. همچنین کاربرد خط و خط­نگاره­ها با مضامین­آیات قرآنی، ادعیه و احادیث در پوشش مکان­های مقدس نیز در حکومت­های صفوی مورد استفاده قرار گرفته، و دارای جایگاهی خاص می­باشد. کاربرد خطوطی همچون ثلث و نسخ در نگارش­آیات و عبارات قرآنی و استفاده از این­گونه بافته­ها در قالب روپوش قبر و پرده، رویکرد مذهبی حاکمان صفوی به­مضامین مذهبی را نشان می­دهد، که این خط­نگاره­ها در پارچه­های گورکانی مشاهده نمی­شود.

 

 

 

جدول 1 مقایسه تطبیقی نقوش پارچه­های ایران صفوی و هند گورکانی

توضیحات

هند- گورکانی

ایران- صفوی

نقوش

گل و گیاهان که نشان­گر علاقه صفویان به­باغ و بستان است، نقش قابل توجهی بر پارچه های آن­ها دارد.

این نقش­باستانی که در آشور و بین­النهرین و ایران باستان دیده می­شود، در گذشته نماد درخت­مقدس، خرمی و  مظهر رمزی مذهبی بوده است. همچنین نقش­درخت، نقش پرکاربردی در تزئین پارچه­های گورکانی بوده است.

 

 

 

 

 

 

 

 

نقش درخت بر پارچه گورکانی،

ماخذ:Chisti, 2000,22

 

 

 

 

 

 

 

 

             نقش درخت بر پارچه صفوی،

ماخذ:پورپیرار، 1374، 97

 

 

 

درخت

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

گیاهی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

گاهی گل­ها به­طور تجریدی و مکرر برای تزئین پارچه­ها مورد استفاده قرار گرفته­است.

ابریشم زربفت با طرح گل تجریدی، سده 17

 Khalili, 2008,162: ماخذ

نقش گل تجریدی بر پارچه اطلسی صفوی

 

گل­های تجریدی

گل شاه­عباسی و اسلیمی­ها به ­عنوان نقش اصلی نیز در بعضی پارچه­های مخمل و سوزن­دوزی که به­عنوان کف­پوش یا خیمه وغیره کاربرد داشته­اند، نیز دیده شده­است.

 

 

 

 

 

 

 

ابریشم مزین به­نقش گل­های شاه­عباسی Purdon,1996.17ماخذ:

 

 

 

 

 

 

 

 

 

مخمل زربفت صفوی مزین با نقش گل­های شاه­عباسی، اواخر سده10 ه.ق، ماخذ: پورپیرار، 1374، 48

 

 

 

گل

شاه­عباسی

 

 

 

 

نقش بته­جقه که در پارچه­های ایران و هند هر دو به­کار گرفته شده­است، در اصفهان، درسده11 ه.ق برای تزئین اطلس و در کرمان نیز برای تزئین شال پشمین در اواخر سده استفاده شده­است. شال­های کشمیر سده17 م نیز به­نقش بته­جقه تزئین شده­اند. اصالت بته­جقه به­احتمال قریب به ­یقین ایرانی است. بررسی تاریخ شال­بافی کشمیر نیز روشن می­سازد که بته­جقه پیش­از رونق شال­بافی در کشمیر وجود نداشته و مهاجرین ایرانی این نقشمایه کهن خود را اوایل سده نهم­هجری به­کشمیر بردند.ماخذ: پرهام،1364، 225

 

شال سوزن­دوزی با نقش بته­جقه بزرگ، سده  17 م ماخذ:عناویان، 1386، 166

 

 

 

 

 

 

 

        

قلم­کار با نقش بته­جقه، ماخذ: عناویان، 1386، 73

 

 

 

 

 

 

بته­جقه

 

این گل­ها به­صورت تک گل یا یک­افشانه گل دو یا چند شاخه تصویر می­شوند. نقوش مکرر گل­های منفرد علاوه بر پارچه­های مخمل، زری و غیره در نقش حاشیه شال­های ایرانی و هندی آن­زمان نیز دیده می­شوند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نقش گل­های منفرد برحاشیه شال،گورکانی،

Purdon,1996,77ماخذ:

 

 

 

 

 

 

 

 

بخشی از یک­تافته بروکید، صفوی، سده 11ه.ق،

ماخذ:کنبای، 1387، 55

 

 

گل­های منفرد

 

 

توضیحات

هند- گورکانی

 

ایران- صفوی

نقوش

زن از نقوش انسانی­ای است که در دوره­صفوی با تاثیر از نگارگری آن دوره بر پارچه­ها نقش شده­است، و از آن­جا این نقش به­یکی از نقوش انسانی پارچه­های گورکانی راه­ یافت، همان­گونه که در تصاویر گویاست، تصویر زن در کنار درخت و یا گل­ها از نقوش مشابه در پارچه­های صفوی و گورکانی است.

 

ابریشم با نقش بانوان در میان درختان سرو و گل­ها، هند، سده 16-17 م،

Khalili, 2008,148 ماخذ:

 

مخمل ابریشم پرزچین که بانوانی را بر فراز برکه نشان می­دهد. سده 11 ه.ق، ماخذ:

پورپیرار، 1374، 65  

 

 

زن

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

انسانی

 

در پارچه­های صفوی تصاویر انسان، حضور شاه و اشراف را در جشن و شکار و یا صحنه­هایی از می نوشی، سماع نوای چنگ و غیره نشان می­دهد. این تصاویر همه طبیعت، فضای باز و خارج از عمارت را نشان می­دهد. تصویر انسان در پارچه­های گورکانی رواج چندانی ندارد. حضور جنگل نشینان و یا اروپائیان ازجمله موارد جالب توجه بافنده هندی است.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ابریشم با تصویر مرد ایستاده، سدۀ 16 م ،   ماخذ: Khalili, 2008,172

      

 

 

قوشباز، مخمل ابریشمی با نقش برجسته پرزچین بر متن اطلس نقره­ای، میان، سده 10 ه.ق، موزه منسوجات واشینگتن دی­سی

 

 

 

 

 

مرد

 

 

 

 

فرشته از نقوشی است که در پارچه­های دوره صفوی به­تصویر کشیده شده­است، اما این نقش در پارچه­های دوره­گورکانی طی سده­های 17-15م ملاحظه نشده­است.

 

 

 

 

 

 

مخمل زربفت با نقش­فرشتگان و پرندگان بر زمینه اسلیمی، سده 10 ه.ق، ماخذ:

کنبای، 1387، 47

 

 

 

 

 

 

 

فرشته

 

 

 

 

 

 

 

 

 

توضیحات

هند- گورکانی

 

ایران صفوی

 

 

نقوش

 

طاووس به­عنوان نماد حیات و زندگی، که در هنرهای مختلف از جمله پارچه­بافی می­توان حضور آن را  مشاهده کرد.

 

 

جزیی از یک آویز چیت، هند، تهیه شده برای بازار اروپایی، 1700 م، مزین به نقوش طاووس، طوطی، سنجاقک، پروانه، گوزن، سگ و انسان وغیره بر زمینه  شلوغ گیاهان،

  Khalili, 2008,163 ماخذ:

 

 

اطلسی با نقش بته­ترمه­ای، گل­ها، گلدان و طاووس، ماخذ:پورپیرار، 1374، 68

 

 

 

 

 

طاووس

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

حیوانی

 

 

 

 

 

 

فیل از نقوشی است که در دوره­صفوی در پارچه­ها به­کار نرفته است، اما در منسوجات دوره گورکانی مورد توجه قرار گرفته­است.

 

نقش­فیل بر پارچه گورکانی

Chisti, 2000,22ماخذ:

 

 

 

 

 

 

     

فیل

 

 

 

حیوانات اساطیری همچون اژدها و سیمرغ در پارچه­های ایرانی بسیار و در یک­نمونه پارچه هندی نیز دیده شده­است.

حضور سیمرغ و ترکیب گل و مرغ و پروانه نیز از نمونه­های اختصاصی­صفوی است که به­رابطه نزدیک ادبیات و دیگر هنرها اشاره دارد.

 

 

 

 

 

 

 

نقش اژدها و سیمرغ بر روی اطلس، قم

ماخذ:عناویان، 1386، 38

 

 

سیمرغ

و

اژدها

 

 

 

 

اسب از حیوانات پرکاربرد در تزئین پارچه­ها می­باشد. در این­تصاویر نقش اسب به­همراه سواره بر پارچه­صفوی و گورکانی، در  کنار گیاهان اجرا شده­است.

 

 

 

 نقش  اسب­سوار در حال شکار،

Chisti, 2000,22ماخذ:

پارچه ابریشمی با الیاف فلزی، سد 10 ه.ق هفدهم م، متروپولتین، نیویورک

 

 

 

 

 

اسب

 

 

 

توضیحات

هند- گورکانی

 

ایران- صفوی

نقوش

این­نقش که به­دلیل توجه اسلام به­خواندن و خط در ایران رواجی شایسته یافت، در پارچه­های هندی حضوری نادر دارد. کتیبه­ها اغلب در زیر نقش محرابی سجاده­ها با ذکر سجده در پارچه­های وقف­شده به­اماکن مقدس همچون مسجد و ضریح امامان به­همراه اسامی خداوند، دعا و قرآن و شعر اغلب نام بافنده، تاریخ و سفارش­دهنده پارچه و مکان وقف را نیز به­همراه دارند.

 

 

 

 

پارچه ابریشمی محرمات مزین به­شعری درباره ملاقات خسرو و شیرین، یزد، اوایل سده 11 ه.ق، موزه متروپولتین، نیویورک

 

 

 

 

کتیبه

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

انواع نقش

 

 

 

پس از اسلام پارچه­های راه راه را محرمات گفته­اند و در کشمیر نیز که از دیرباز زیر نفوذ فرهنگی ایران بوده است پارچه و شال راه راه را محرمات می­گویند. محرمات در انواع دو و چند رنگ و نیز پهن و باریک دیده می شود.(پرهام،1364، 191)

 

شال محرمات­پشمی، کشمیر، سده 17 م،

          ماخذ:عناویان، 1386، 98

 

 

اطلس محرمات بر ابریشم زربفت، اصفهان سده 11 ه.ق، مزین به نقش بته­جقه و گل­های طوماری، ماخذ:عناویان، 1386، 94

 

 

 

محرمات

 

 

 

 

طرح محرابی که در ایران به­عنوان سجاده و دیوارکوب یا پرده حرم امامان به­کار می­رفت و اغلب نیز با شیوه مخمل اجرا می­شد، در هند کاربردی متفاوت یافت. در آن­جا پرده، دیوارکوب یا آویز خیمه بزرگان بود و نه آن که مختص اماکن­مذهبی باشد. زمینه اصلی نقش با افشانه­ای ازگل، قلم­کار یا سوزن­دوزی پوشانده می­شد که به­دلیل خالی­بودن زمینه، جلوه بیش­تری می­یافت. درحالی که در نمونه­های ایرانی فضای­خالی تقریبا دیده نمی­شود و نقوش بسیار و پیوسته آن را پر کرده است.(خزایی، 1381، 11)

 

 

دیوارکوب نخی با نقش محرابی، سوزن­دوزی با ابریشم، 1700-1650 م، هند،

Khalili, 2008,105 ماخذ:

 

 

 

 

پرده­مخمل شاید آمیخته از سبک­هندی و ایرانی، سده 11 ه.ق، ماخذ: ولش،1385، 49

 

 

 

 

 

 

 

 

محرابی

 

اسلیمی­ها نیز همچون شبکه­های هندسی عموما نقش اتصالی در زمینه پارچه دارند و گاهی نیز به­همراه شبکه­ها در محیط داخل یا خارج اشکال­هندسی دیده می­شود. پرکردن زمینه نیز ازدیگر دلایل به­کارگیری این نقشمایه است. در طراحی اسلامی، خواه هندسی­و­خواه اسلیمی­صفوی، یک نقشمایه از حالت انفراد و تجرد- که با بنیان فلسفه اسلام مغایرت دارد- بیرون آمده و در پیوند و اتصال با نگاره­های ممکن به­صورت حلقه­ای از یک­شبکه همبسته درمی­آید که می­تواند تا بی­نهایت ادامه یابد.(پرهام، 1364، 96-7)

 

 

 

 

نقش اسلیمی­و­ختایی بر روی پارچه، ماخذ:

Purdon,1996,34

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نقش اسلیمی و ختایی بر روی پارچه ابریشمی، سده 11 ه.ق، ماخذ: انیستو هنرشیکاگو

 

 

 

 

 

 

اسلیمی

 

توضیحات

هند -گورکانی

 

ایران- صفوی

نقوش

نقش گلدانی با گل­های افشان از نقوش پرکاربرد در پارچه­های صفوی و به­ویژه گورکانی است.

گلدانی بر روی پارچه گورکانی

1700م، موزه ویکتوریا و آلبرت، ماخذ:

Khalili, 2008,107

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پرده قلمکاری مزین به­نقش محرابی، گلدان با طرح­ماهی درهم، سده11 ه.ق ، ماخذ:

ولش، 1385، 60

 

 

 

 

گلدانی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

انواع­نقش

این نقش که مولد لوزی مانند است بر شال­های کشمیر و نیز ابریشم­های ایرانی دیده شده­است. نقوش درون خشت­ها در شال کشمیر بوته­های سه­یا چهار گل از چند نوع گل مختلف است و در نمونه­های ایرانی گل شاه­عباسی با دیگر انواع گل و برگ­های تجریدی نقش درون شبکه­ها را تشکیل داده­اند.

 

شال­بندی یا خشتی با طرح صفوی، کشمیر، سده 17 م، ماخذ:عناویان، 1386، 87

 

 

پارچه ابریشم­صفوی، مزین به نقش گل­های شاه­عباسی در شبکه­های متداخل لوزی، سده 11 ه.ق. ترمه به­امضای غیاث، ماخذ:

ولش، 1385، 47

 

 

 

شبکه­های هندسی 

 

 

 

 

این نقش که بسیار در تزئین فرش به­کار می­رود، در پارچه­ها نیز دیده شده­است.

 

نقش لچک­ترنج بر روی پارچه گورکانی، Khalili, 2008,152 ماخذ:

 

 

 

قلم­کار با نقشی شبیه فرش بر پارچه ابریشم جناقی، یزد، سده 11ه ه.ق،

ماخذ:پوپ، 1380، 201

 

 

 

 

لچک­ترنج

 

 

 

 

 

نقوش جفتی متقابل پرندگان دوسوی درخت بر نقوش پارچه­های ایران قدمتی دیرین دارند. این­نقش در هنر ساسانیان و آل­بویه کاربردی فراوان داشته و در دوره صفوی نیز این نقش به­طور وسیع درنگارگری و منسوجات احیاء شده­است، اما در منسوجات دوره گورکانی طی سده­های 17-15م کاربرد نداشته­است.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

اطلسی با نقش بته ترمه­ای، گل­ها، طاووس در در دوسوی درخت سرو، ماخذ:

 پورپیرار، 1374، 68

 

 

 

 

جفت­های متقابل

 

 

توضیحات

هند- گورکانی

 

ایران-  صفوی

نقوش

بزم یکی از مضامین پرکاربرد در پارچه­های دوره­صفوی که الگوبرداری از نگارگری در آن عهد می­باشد، در پارچه­های دوره گورکانی نیز به­تقلید از نمونه­های صفوی، به­آن پرداخته شده­است.

نقش­ترنج و حاشیه بر این رومال هندی نخی قلم­کار، گلکنده، 1625 م، موضوع آن بزم و گرته­برداری از نمونه­های صفوی­است، ماخذ:Chisti, 2000,22  

 

 

نقشی از بزم بر اطلس مرکب، ماخذ:

پورپیرار،1374، 98

 

 

 

 

 

بزم

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

مضامین

نقوش

مضمون شکار را در پارچه­های صفوی و گورکانی می­توان ملاحظه نمود.

 

 

مضمون شکار، ماخذ:

Chisti, 2000,25

 

 

 

 

سقف­داخلی خیمه­گرد، منقوش به­صحنه­های شکار، میانه سده 10ه.ق، مخمل ابریشمی با نقش برجسته پرزچین بر متن اطلس نقره­ای، ماخذ: موزه هنرهای زیبای بوستن، شماره 28/13

 

 

 

شکار

 

 

 

 

 

مضمون ادبی برگرفته از شاهنامه و خمسه نظامی از مهم­ترین مضامین مورد توجه در پارچه­های دوره­صفوی است.

 

 

 

 

 

 

 

 

ابریشم دولا منقش به­لیلی­و­مجنون، اواخر سده 16م، ماخذ: موزه واشینگتن دی­سی، شماره، 1/36، 1969

 

 

 

ادبی

 

 


 

جدول 2 - مقایسه تطبیقی وجوه­اشتراک و افتراق در پارچه­های ایران­صفوی و هند گورکانی

موضوع

مورد مقایسه­ای

ایران - صفوی

هند گورکانی

 

 

رنگ­های زمینه

سپید

*

*  *  *

سرخ لاکی

*

*

طلایی

               *  *

*

سبز

*

 

نخودی/کرم

*

*

 هم خانواده

*

*

 

 

 

شیوه اجرایی

اطلس

*  *

*

مخمل

*  *  *

*

زری/ زربفت

*  *  *

*

ایکات/ دارایی

*

*  *

قلمکار

*

*  *

شال ترمه

*

*  *

پارچه چندلا

*

 

پارچه دورو

*

*  *

چاپ باسمه­ای

*

*

سوزن­دوزی

*

*

 

الیاف- مواد

 

نخی

*

*  *  *

پشمی

*

*

ابریشمی

*  *  *

*

 

 

ترکیب­بندی

 

تقارن

*

 

شبکه­های هندسی

*

*

حاشیه

*

*

تعادل و توازن

*

 

توالی در تکرار

*

 

* تعداد علامت­ستاره نمایان­گر میزان اهمیت و کاربری در پارچه­بافی صفوی و گورکانی است.



[1]  - روح فر، زهره نشریه کتاب­ماه­هنر، بهمن واسفند 1387

[2]- ذکاء، یحیی، غیاث نقش­بند، نشریه هنر و مردم، ش1، آبان 1341 

[3]- شایسته­فر، مهناز، نشریه کتاب­ماه­هنر، آبان 1388

[4]- طالب­پور، فریده، نشریه هنرهای­زیبا، بررسی تاثیر نقوش­ایرانی بر هنر قلم­کاری هند در دوره­صفوی، پاییز 1388

 

[5] - پارچه­ای که در آن رشته­های طلا به­کار برده باشند.(احتشامی، 1390 ، 87)

[6] - از طرح­های قراردادی هنرهای تزئینی ایران، آن چهارگوشه پیچ وخم­داری است که در وسط آن برگ­هایی طراحی شده­باشد.(همان، 41)

[7]  - نوعی روش­تزئینی سطح یا زمینه در هنرهای کاربردی و سنتی است که در آن از شکل غنچه، گل، شاخ و برگ گیاهان استفاده می­شود.(احتشامی،29،1390)

[8] - درمکتب اصفهان باغ ها وگل ها بسیارزیباتر وپرشکوه تر شدند و افراد در نگارگری لباس فاخر ومجلل داشتند. در این دوره تعداد افراد در نگارگری کاهش یافت. تک چهره ها افزایش یافتند. لباس ها بسیار دقیق تر طراحی شدند .(پاکباز، 82،1385)

[9] - درپارچه جناغی نخ های تار یا پود از روی دو عدد ویا بیشتر از روی یکدیگر میگذرند. نقاطی که هریک از آنها از زیر نخ  دیگر رد می شود ، ردیف به ردیف برای اینکه به صورت خطوط مورب نمایان شود، با دیگر متوازن می شود. ( برند، 45، 1383)

[10] - نام قسمتی از پارچه که از ابریشم بافته می شود.پرنیان ،دیبا.(دلاواله ،1122، 1380)

[11] - نوعی گل برجسته که در پارچه های ابریشمی به کار می رود.(احتشامی، 67،190)

[12] - شفیع ، عباس بن رضا عباسی ، نقاش معروف دوره شاه عباس دوم .(معین ،906،1362)

[13] - بزرگ­ترین دستاورد ادبی ماندگار ابوالفضل کتاب اکبر­نامه است که تاریخ­نگاری رسمی حکم­رانی اکبر شاه می­باشد که در سه­جلد تحریر شده وجلد سوم  آن به­نام آیین اکبری شناخته می­شود.

[14] - نوعی از نقوش رنگارنگ،که به­وسیله ُمهر یا قالب ایجاد می­شود.(احتشامی،124،190)

[15]  - ابوالفضل بن­مبارک، معروف به ابوالفضل علامی یاابوالفضل دکنی­ادیب، تاریخ­­نگارو منشی اول و معتمد اکبرشاه، بزرگ­ترین پادشاه گورکانی هند بود.

[16] - نوعی گل که روی پارچه­های ترمه وقلم­کار پدیدآرند.(احتشامی،79،190)

[17] - جامه­ای نسبتا بلندی که روی لباس­های دیگر پوشند.( دلاواله، 1380، 116)

منابع وماخذ
اتینگهاوزن، ریچارد، یارشاطر، احسان، اوج­های درخشان هنر ایران، مترجمان هرمز عبداللهی، رویین پاکباز، انتشارات آگاه، تهران،1379.
احتشامی، خسرو، تعریف­نگاری واژه­های هنری و صناعتی در متون عصرصفوی، انتشارات سوره مهر، تهران، 1390.
برند، باربارا، هنر اسلامی، ترجمه مهناز شایسته­فر، انتشارات موسسه مطالعات هنراسلامی، تهران، 1383.
بلر، شیلا و جاناتان بلوم، هنر و معماری­اسلامی، ترجمه اردشیر اشراقی، سروش، تهران، 1381.
پاتریشیا، بیکر، منسوجات­اسلامی، ترجمه مهناز شایسته­فر، انتشارات موسسه مطالعات هنراسلامی، تهران، 1385.
پاکباز، روئین، نقاشی ایران از دیرباز تا امروز، انتشارات زرین و سیمین، تهران،1385.
پرهام، سیروس، دستبافت­های عشایری و روستایی فارس، انتشارات امیرکبیر، تهران، 1364.
پوپ، آرتور، شاهکارهای هنر ایران، ترجمه پرویز ناتل خانلری، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، 1380.
پورپیرار، ناصر، هنر ایران، نشر کارنگ، تهران، 1374.
دلاواله، پیترو، سفرنامه، ترجمه محمود بهفروزی، نشر قطره، تهران، 1380.
دیماند، س‌.م، راهنمای صنایع­دستی، ترجمه عبدا... فریاد، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، 1365.
روح فر، زهره، نگاهی بر پارچه­بافی دوران اسلامی، انتشارات سمت،1380، تهران، 1380.
سیوری، راجر، ایران عهدصفوی، ترجمه کامبیز عزیزی، نشرسحر، تهران، 1362.
شریف­زاده، عبدالمجید، تاریخ نگارگری در ایران، انتشارات حوزه هنری، تهران، 1375.
طالب­پور، فریده، تاریخ پارچه­نساجی در ایران، دانشگاه الزهراء، تهران، 1386.
عناویان، رحیم، ترمه­های سلطنتی ایران و کشمیر، انتشارات فرهنگستان هنر، تهران، 1386.
غروی، مهدی، جادوی رنگ (مقدمه­ای بر روابط هنری ایران و هند)، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، 1385.
فریه، ر.دبلیو، هنرهای ایران، ترجمه پرویز مرزبان، فرزان، تهران، 1374.
قدیانی، عباس، تاریخ، فرهنگ و تمدن ایران در دوره صفویه، نشر فرهنگ مکتوب، تهران، 1384.
کنبای، شیلا، عصرطلایی هنر ایران، ترجمه حسن افشار، نشر مرکز، تهران، 1387.
والگروو، داول، نساجی هنرهای ایران، زیر نظر دبلیو فریه، ترجمه پرویز مرزبان، نشر پژوهش روز فرزان، تهران، 1374.
ولش، آنتونی، شاه عباس و هنرهای اصفهان، انتشارات فرهنگستان هنر، تهران، 1385.
شیرازی، عادل، پارچه و پارچه­بافی در دوران اسلامی، دانشنامه جهان اسلام، جلد 5، انتشارات بنیاد دایره المعارف اسلامی، تهران،1379.
معین، محمد، فرهنگ فارسی، جلدپنجم، انتشارات امیرکبیر، چاپ بیستم، تهران، 1381.
 
Bloom,Jonathan and Blair, Sheila ,Islamic Arts, Phaidon, London,1997 .
Bunt, Cyril G.E, Persian fabrics, London, 1963.                                                                                
Chishti, Rta Kapur and Rahul, Jain Handcrafted Indian Textiles, Roli Books, 2000.
Dhamjia,Jasleen and Jain,jyotindra, Handwoven Fabrics of India,Ahmed Abed, Grantha,corporation,1989.
Gillow John and Barnard,Nicholas, Traditional Indian Textiles, Thames and Hudson, London,1996.
Hariss,Jennifer, 5000 years of textiles, British Museum, London,1993.
Khalili, Nasser, Islamic Art and Culture , London,2008.
Nicholas Purdon, Carpet and Textile Patterns , London,1966.
Spuhler,Fridrich, Islamic carpets and textiles in the keir collection, Farber and faber limited, London,1987.