دانشگاه شاهد
فصلنامه نگره
2676-7244
13
48
2018
12
22
مطالعه خطّ نسخ ریحانی با تکیه بر قرآن مجموعهٔ شیخ صفیالدّین اردبیلی
14
17
FA
صابر
صفایی
هنرآموز
sabersafaei20@gmail.com
10.22070/negareh.2019.3449.1941
این مقاله ضمن تجزیه و تحلیل خطّ «نسخ ریحانی» با تکیه بر قرآن موجود در مجموعهٔ شیخ صفیالدّین اردبیلی به مطالعهٔ عوامل شکلگیری و افول این خط میپردازد. این خط، که در منابع مختلف، بهاشتباه با عناوین خطّ نسخ، محقّق، ریحان و ثلث معرفی شده است، همانند خطوط توقیع، رقاع، تعلیق، نستعلیق از ترکیب و تلفیق دو خط مختلف ایجاد شده است. مطالعهٔ این خط در قرآن شیخصفی نشان میدهد که اساس و پایهٔ کتابتْ خطّ ریحان است که با ظرافتی خاص با حروف و عناصر خطّ نسخ آمیخته شده و «خط نسخ ریحانی» را پدید آورده است. در این مصحف، تقریباً نیمی از حروف الفباء و اِعراب و اِعجام بر طبق قواعد و اصول خط نسخ نوشته شده و بقیه به «خط ریحانی» هستند. همچنین پدید آمدن خط «نسخ ریحانی» معلول عواملی چندگانه بوده است ازجمله: تصرف و ذوقورزی کاتبان آشنا با اقلام مختلف، اقتضای تندنویسی و فشردهنویسی قلم ریحان در کتابت قرآن، ایجاد تنوع و زیبایی در کتابت قرآن. دلایل معرفی نشدن و عدم رواج خطّ نسخ ریحانی را نیز میتوان در نیاز به دقت و صرف زمان زیاد در کتابت با این خطّ و همچنین شباهت بسیار میان خطوط مرسوم آندوره دانست. همچنین بهسبب کمتوجهی محققان به ویژگیهای خاص و متمایز این خط در مقایسه با دیگر اقلام این خط کمتر بهعنوان خطی مستقل مطرح شده است.
این تحقیق بهروش تحلیلی – توصیفی و با استفاده از منابع کتابخانهای و رجوع به آثار تصویری صورت گرفته است.
نسخ ریحانی,کتابت,نسخ,ریحان,قرآن,شیخ صفیالدّین اردبیلی
https://negareh.shahed.ac.ir/article_880.html
https://negareh.shahed.ac.ir/article_880_4b0aec05c6b7416160ec54944255c268.pdf
دانشگاه شاهد
فصلنامه نگره
2676-7244
13
48
2018
12
22
مطالعهٔ تطبیقی مکاتب نقاشی در ادوار قاجار و پهلوی اول با رویکردهای فکری در برابر ورود تجدد به ایران
18
34
FA
مینا
محمدی وکیل
دانشگاه الزهرا
m.vakil@alzahra.ac.ir
حسن
بلخاری قهی
0000-0002-6304-4815
دانشیار گروه مطالعات عالی هنر دانشگاه تهران
hasan.bolkhari@ut.ac.ir
10.22070/negareh.2019.882
در عصر قاجار، در پی ورود فلسفهٔ مدرن به ایران، ساختارهای سنتی پیشین شروع به ریزش کرد و اصالت امر ذهنی جای به اصالت امر عینی در چارچوب ابعاد فاهمهٔ انسانی داد. جامعهٔ فکری ایران آن زمان، در مواجهه با دوگانگی فرهنگ پیشین خود و فرهنگ نوین غرب، چند رویکرد مختلف اتخاذ نمود که بهزعم برخی نظریهپردازان معاصر میتوان آنها را در سه رویکرد کلی غربگرایانه، انطباقگرایانه و انتقادی تقسیمبندی نمود. هر یک از این سه رویکرد با نمایندگان مشخصی در عرصه اندیشه شناخته میشوند. بر پایهٔ فرضیه تحقیق، به نظر میرسد که همزمان نقاشی ایرانی نیز ضمن خروج از الگوی جامع پیشین، جوهر زیبائیشناختی خویش را وانهاد و در رویکردهای متنوع و البته غیرمتجانسی چون رویکرد غربگرایانه که در تلاش برای بازنمایی امر واقعی بود و در مدارس جدید تعلیم داده میشد، پیکرنگاری درباری که رویکردی انطباقی میان عناصر ایرانی و رهیافتهای غربی داشت، و رویکرد انتقادی که در نقاشی قهوهخانهای و نگارگرینو جلوهگر میشود، ظهور یافته است. پژوهش حاضر با هدف بررسی و تطابق رویکردهای متنوع هنری این دوره، در قبال جریانات نوین فکری و شناسایی وجوه اشتراک و افتراق این رویکردها در هر دو حوزه صورت گرفته است. پرسش اصلی عبارتست از اینکه اولاً میان متفکران و هنرمندان از نظر نوع رویکرد چه تشابهات و تمایزاتی میتوان قائل شد؟ و ثانیاً در میان دو گروه متفکران و هنرمندان کدام رویکردها تداوم یافت و کدام یک ابتر ماند؟ روش تحقیق در نوشتار حاضر، توصیفی ـ تحلیلی، جمعآوری اطلاعات به شیوهٔ کتابخانهای و تجزیه و تحلیل دادهها به روش استقرائی است. طبق یافتههای تحقیق میتوان گفت، در حالی که در حوزهٔ تفکر رویکرد انطباقگرا و رویکرد انتقادی تداوم یافته و به جریان غالب بدل شدند و رویکرد غربگرایانهٔ محض را به حاشیه راندند در نظام هنر این رویکرد غربگرایانه بود که سلطه کیفی و کمّی یافت. <strong></strong>
نقاشی ایرانی,دورهٔ قاجار,تجدد,غربگرایی,سنتگرایی
https://negareh.shahed.ac.ir/article_882.html
https://negareh.shahed.ac.ir/article_882_7636645ae1583af205f8271409df9637.pdf
دانشگاه شاهد
فصلنامه نگره
2676-7244
13
48
2018
12
22
بررسی ویژگیهای بصری نگاره تبریز از کتاب بیان منازل و گونه شناسی عناصر ساختاریِ آن در قرن 10 هجری
34
53
FA
لیدا
بلیلان اصل
دانشیار دانشکده هنر و معماری، واحد تبریز، دانشگاه آزاد اسلامی
lidabalilan@hotmail.com
فهیمه
دوستار
دانش آموخته ارشد معماری، دانشکده هنر و معماری، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد تبریز
f.doustar@gmail.com
10.22070/negareh.2019.883
کتاب بیان منازل سفر عراقین سلطان سلیمان خان نسخه خطی مصوری است که توسط نصوح مطراقچی در قرن10ق/16م به جهت اهداف سیاسی- نظامی تألیف شده و به روایت مسیر لشکرکشی دولت عثمانی از استانبول به شهرهای غربی ایران و بالعکس میپردازد. این ترسیمات توجه محققان زیادی را از حیطههای مختلف هنر، معماری و شهرسازی به خود جلب نموده و اعتقاد برآن است که نگارههای این کتاب را میتوان به عنوان مرجعی تصویری جهت شناخت ساختار و سازمان فضائی شهرهای مختلف در 500 سال گذشته به شمار آورد. یکی از ترسیمات مهم این کتاب به سال 944ق/1537م مربوط به شهر تبریز، پایتخت صفوی در زمان شاه طهماسب است.
بنابر ادعای نگارندگان، نگارهٔ شهر تبریز به سبب اهمیت آن برای شاه سلیمان عثمانی براساس دقیقترین اطلاعات وضع موجود ترسیم شده است. بنابراین هدف مقاله حاضر در گام اول بررسی ویژگیهای بصری نگارههای ترسیم شده از کتاب بیان منازل و در گام بعدی تبدیل یافتههای بصری به زبان ترسیمی قابل درکی برای شناسایی عناصر ساختاری تبریز در قرن 10 ه.ق است.
در این راستا مقاله حاضر در پی پاسخ به این 2 سوال اساسی است که؛ در نگارههای بیان منازل از چه ویژگیهای بصری جهت ترسیم عناصر ساختاری شهرها استفاده شده است؟ و اینکه آیا با تحلیل این ویژگیها میتوان اقدام به گونه شناسی عناصر ساختاری شهر تبریز در دوره صفوی نمود؟ روش این تحقیق در گردآوری اطلاعات تاریخی-تفسیری با رویکرد پدیدارشناسانه و تحلیلی– تطبیقی در تجزیه و تحلیل و تفسیر دادههاست.
سرانجام بر اساس معیارهایی همچون الهام از مکاتب هنری مختلف، مکمل بودن متن و تصویر، زاویه دید، پایه هندسی ترسیمی، واقعی بودن عناصر، دید سه وجهی، مقیاس و نیز ویژگیهای شکلی، تمامی عناصر مصنوع ترسیم شده در نگارۀ تبریز به دو دستۀ عناصر معماری شامل؛ مذهبی، خدماتی، حکومتی و عناصر شهری شامل تجاری، محلات مسکونی و ارتباطی تقسیم گردیدند.
تبریزِ اوایل صفوی,کتاب بیان منازل,نگاره تبریز,ویژگیهای بصری,عناصر ساختاری
https://negareh.shahed.ac.ir/article_883.html
https://negareh.shahed.ac.ir/article_883_c42168194007e39987debe07283ca1ca.pdf
دانشگاه شاهد
فصلنامه نگره
2676-7244
13
48
2018
12
22
مطالعه تطبیقی اعلانهای سیاسی ایران و لهستان در سالهای 1365/1355- 1970/1945
54
71
FA
سیدرضا
حسینی
0000-0001-5520-2484
گروه نقاشی، دانشکده هنر، دانشگاه شاهد، تهران، ایران.
reza_hoseini4@yahoo.com
مهدی
عطاریان
پژوهش هنر، هنر، دانشگاه شاهد، تهران، ایران
mahdi.atarian@gmail.com
10.22070/negareh.2019.881
جوامع انسانی از ابتدای پیدایش تا کنون روابط سیاسی، اقتصادی و فرهنگی با یکدیگر داشتهاند که این روابط بیشتر بر پایه مرز جغرافیایی مشترک بوده است. در این بین جوامعی نیز، بدون هیچ گونه مرز جغرافیایی، توانستند روابط اجتماعی گوناگون را با یکدیگر بر قرار نمایند. ایران و لهستان جزو کشورهایی هستند که در طول تاریخ روابط متقابل مختلفی را با هم داشتهاند که در زمینه فرهنگی و هنری این امر به خوبی مشاهده میشود. حوزه اصلی این مقاله روابط فرهنگی و هنری این دو کشور و به صورت ویژه اعلانهای سیاسی است. تأثیرات اعلانهای لهستان بر ایران بهویژه در اعلانهای فرهنگی به خوبی نمایان است. پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیرات اعلانهای لهستان بر اعلانهای سیاسی ایران انجام گرفته است. با توجه به این هدف، دو پرسش زیر صورت بندی شده است: الف- شباهت میان اعلانهای سیاسی ایران و لهستان حاصل چیست؟ ب- آیا طراحان گرافیک ایران در طراحی اعلانهای سیاسی صرفا تحت تأثیر اعلانهای لهستان بوده اند؟ پاسخ به پرسشهای فوق به روش توصیفی- تطبیقی بوده و اطلاعات مورد نیاز به روش کتابخانهای گردآوری شده است. نتایج این پژوهش نشان میدهد که بدلیل اشتراک موضوعی بین اعلانهای سیاسی لهستان و ایران از نظر عناصر به کار رفته و ساختار طراحی شباهتهایی وجود دارد. به طوری که طراحان ایرانی بهویژه در سالهای منتهی به انقلاب اسلامی و سالهای ابتدایی بعد از پیروزی انقلاب، تحت تأثیر ویژگیها و عناصر اعلانهای سیاسی لهستان قرار داشتند. اما، رفته رفته، با توجه به آرمانها و اهداف خاص انقلاب اسلامی ایران، تلاش کردند از شدت این تأثیرات بکاهند و عناصر ایرانی- اسلامی را وارد آثار خود کنند و عناصر فرهنگ بیگانه را در آثار خود مستحیل نمایند.
ایران,لهستان,اعلانهای سیاسی,انقلاب اسلامی
https://negareh.shahed.ac.ir/article_881.html
https://negareh.shahed.ac.ir/article_881_adbe48ece6341b086504e6ad725a8d11.pdf
دانشگاه شاهد
فصلنامه نگره
2676-7244
13
48
2018
12
22
تحلیل الگوهای بصری و مفهومی مرگ آزاده در ایران باستان، ساسانی و سلجوقی با رویکرد شمایلشناسی پانوفسکی
72
85
FA
سهیلا
نمازعلیزاده
دانشگاه الزهرا
so.alizadeh@gmail.com
اشرف السادات
موسوی لر
مدیر گروه پژوهش هنر ،دانشکده هنر ،دانشگاه الزهر ا ،
a.mousavilar@alzahra.ac.ir
10.22070/negareh.2019.884
بررسی الگوهای بصری شکار بهرام گور و آزاده در سفالینههای مصور سلجوقی نشان میدهد که برخی از آنها، علاوه بر ترسیم چنگنوازی و همراهی آزاده در شکار، به هلاکت رسیدن او به زیر پاهای شتر با جامهای متفاوت را نیز مورد توجه قرار دادهاند. تحقیق حاضر با هدف شناخت الگوهای بصری و مفهومی دو رویداد چنگنوازی و مرگ آزاده با دو جامه متفاوت که در سفالینههای سلجوقی به تصویر کشیدهشدهاند، شکل گرفته و تلاش شده به این پرسشها پاسخ داده شود: الف. اشتراک و تفاوتهای الگوهای بصری و مفهومی دو رویداد چنگنوازی و مرگ آزاده در ایران باستان، ساسانی و سلجوقی کدامند و بر استمرار کدام اندیشه دلالت دارد؟ ب. وجوه مشترک آثار هنری با موضوع آزاده و بهرام در آثار ساسانی و سلجوقی کدامند؟ روش تحقیق مقاله، توصیفی تحلیلی است و مطالب به طریق اسنادی و کتابخانهای گردآوری شدهاند. همچنین، تعداد هشت نمونه انتخابی از آثار برجایمانده از دو دوره تاریخی ساسانی و سلجوقی با محوریت داستان بهرام گور و آزاده با ﺭﻭﻳﮑﺮﺩ شمایلنگاری و شمایلشناسی ﭘﺎﻧﻮﻓﺴﮑﻲ مطابقت داده شدهاست. نتایج نشان میدهد که الگوهای بصری و مفهومی مرگ آزاده، به گفتمان ادبی شاهنامه ارجاع دارد که خود برگرفته از یک حکایت شفاهی کهن ایرانی است و از منظر جهانبینی اسطورهای ایران باستان؛ به نظر میرسد مرگ آزاده با جامه متفاوت به مرگ زهره، دلدار ورثرغنه (خدا- خورشید)، هنگام تولد خورشید و روزی نو دلالت دارد.
هنر,ایران باستان,ساسانیان,سلجوقیان,بهرام گور,آزاده,شمایل شناسی
https://negareh.shahed.ac.ir/article_884.html
https://negareh.shahed.ac.ir/article_884_3a09296707784bec3cef40cd0f63cd96.pdf
دانشگاه شاهد
فصلنامه نگره
2676-7244
13
48
2018
12
22
تطبیق زیباییشناختی دیوارنگاری های مذهبی (واقعه کربلا) بقعه شاه زید و تکیه معاون الملک در تعامل با تعزیه
86
103
FA
نسترن
نوروزی
پژوهش هنر، دانشکده هنر، دانشگاه الزهرا، تهران، ایران
n.noroozi794@yahoo.com
ابوالقاسم
دادور
عضو هیئت علمی, گروه پژوهش هنر، دانشکده هنر، دانشگاه الزهرا، تهران، ایران
ghadadvar@yahoo.com
10.22070/negareh.2019.885
دیوارنگاری مذهبی در معنای هنر شیعی و با محوریت ائمه دین، بهویژه واقعه کربلا با قدمتی چندصدساله، از مهمترین گونههای دیوارنگاری ایرانی است که دوران اوج و شکوفایی خود را در دوره قاجار و در پیوند با تعزیه سپری نمود. تأثیر این ارتباط در ویژگیهای مضمونی، ساختاری و زیباییشناختی دیوارنگاریهای مذهبی این دوران با تکنیکهای اجرایی مختلف نمایان است. گچنگاریهای امامزاده زید در اصفهان و کاشینگاریهای تکیه معاونالملک در کرمانشاه که در نیمه نخست سده چهاردهم ایجاد شدهاند، دو نمونه برجسته دیوارنگاریهای مذهبی قاجاری هستند که در این نوشتار مورد ارزیابی قرار گرفتهاند. هدف از این پژوهش تطبیق زیباییشناختی نقاشیهای مذهبی تکیه معاونالملک و بقعه شاهزید در تعامل با نمایشهای مذهبی تعزیه است. این پژوهش درصدد پاسخ به این پرسشهاست که ارتباط دیوارنگاری مذهبی دوره قاجار با نمایشهای تعزیه چگونه تبیین میشود؟ و تکنیکهای اجرایی مختلف چه تأثیری بر ساختار صوری و زیباییشناختی دیوارنگاریهای امامزاده زید و تکیه معاونالملک داشته است؟ این پژوهش از نوع توسعهای و با روش توصیفی- تحلیلی و تطبیقی انجام گرفته و تجزیه و تحلیل دادهها نیز به روش کیفی است. در بیان نتایج این پژوهش میتوان گفت که تعامل دیوارنگاری مذهبی با نمایش تعزیه اشتراکاتی میان آنها ایجاد کرده که در ویژگیهای مضمونی، ادبی، مکانی، عدم وحدت زمانی و مکانی و نمادپردازی رنگ دیوارنگارههای مذهبی این دوران نمایان است. دیوارنگارههای امامزاده زید و تکیه معاونالملک نیز به دلیل برخورداری از زمینه مشترک تعامل با تعزیه دارای ویژگیهای گفتهشده هستند، اما ساختار صوری نقاشیهای دو مجموعه که با دو تکنیک متفاوت گچنگاری و کاشینگاری اجرا شدهاند، با یکدیگر متفاوت بوده و به نظر میرسد تفاوت ساختاری و زیباییشناسی این نقاشیها ناشی از تفاوت در بهکارگیری تکنیکهای اجرایی و ابزار بیانی باشد.
دیوارنگاری مذهبی,زیباییشناسی,بقعه شاهزید,تکیه معاونالملک,قاجار,هنر شیعی
https://negareh.shahed.ac.ir/article_885.html
https://negareh.shahed.ac.ir/article_885_5e504b8251be719672b5ccfbab02b439.pdf
دانشگاه شاهد
فصلنامه نگره
2676-7244
13
48
2018
12
22
مطالعه ویژگی و ساختار نقوش سردر بناهای کاشیکاریشده در شیراز
104
125
FA
الهه
پنجه باشی
استادیار دانشکده هنر دانشگاه الزهرا، تهران،
panjebashi@alzahra.ac.ir
فاطمه
دولاب
مدرس دانشگاه الزهرا شیراز، (دانشکده فنی حرفه ای دختران شیراز)
fatemehdoulab@gmail.com
10.22070/negareh.2019.886
دوره قاجار یکی از دورههای درخشان معماری ایران است که در آن سردرها از جمله موضوعاتی است که بهطور عمده برای تزیین بنا استفاده شده است. سردر یکی از عناصر معماری است که قابلیت بیان اعتقادات سازنده بنا را دارد. دوره قاجار، دوره نوآوری و تحولات جدید در هنر و معماری ایران است. از جمله این تحولات، رابطه فزاینده با غرب است که به دنبال آن تأثیرات مستقیم بر هنر و معماری، به ویژه تزیینات بناها دیده میشود. با توجه به ترکیب فرهنگ ایرانی و اروپایی، تحولات به وجود آمده در آن دوره، از نقوش نمادین برای تزیینات بناهای شیراز استفاده شده است. در این میان نقوش کاشی به کار رفته در دوره قاجار دارای مضامینی است که واجد ارزشهای بصری فراوانی هستند و به لحاظ کاربردی رونق فراوان یافتهاند. مفروض این پژوهش مطالعه نقوش سردر خانههای دوره قاجار در شیراز و جنبه نمادین آن است. محتوای پژوهش حاضر کیفی است و بر اساس روش شناسی تاریخی- تحلیلی و شیوه گرد آوری اطلاعات به صورت کتابخانه ای صورت گرفته است.<br /> هدف از این پژوهش مطالعه کاشیکاری بناهای شاخص دوره قاجار در شیراز و تحلیل و ویژگیهای نقوش آن است. این مطالعه و تحلیل با رویکرد تاریخی است. سوالهای این پژوهش: 1- نقوش سردر خانههای شیراز در دوره قاجار با چه مضامینی کار شده است؟ 2- نقوش سردر خانهها دارای چه پیامی است؟ نتایج پژوهش نشان میدهد که این نقوش از نظامهای بصری در فرم تبعیت کرده و بسته به موضوع و موقعیت طرح، جهت تزیین سردر بناها بهکار گرفته و در ترکیببندی، جانمایی و مضمون نقش متفاوتی را داشتهاند. تحلیل موضوعی در این کاشیها نشان میدهد نقوش کاشی سردرها جنبه نمادین داشته است و به تفکیک موضوعی در آن پرداخته شده است. نقوش مورد استفاده در سردرهای منتخب شامل مضامینی از آثار تاریخی، اسطوره ای، سیاسی و مذهبی است که در آنها آرایههایی چون؛ گرفت و گیر، شیر و خورشید، فرشته بالدار و غیره به کار رفته است.
قاجار,سردر,شیراز,کاشی,نقش,نماد
https://negareh.shahed.ac.ir/article_886.html
https://negareh.shahed.ac.ir/article_886_79cd5350a7d70821f2b14fbc2c452e23.pdf
دانشگاه شاهد
فصلنامه نگره
2676-7244
13
48
2018
12
22
صورتبندی پیوستهای فرهنگی نقاشی قاب آیینههای نشاندار دورۀ قاجار
126
141
FA
سکینه خاتون
محمودی
دانشجوی دکتری هنر اسلامی دانشگاه تربیت مدرس
mahmoodi.s.k@gmail.com
سید ابوتراب
احمدپناه
استادیار گروه ارتباط تصویری، دانشگاه تربیت مدرس، تهران: ایران.
ahmadp_a@modares.ac.ir
محمد
خزایی
تربیت مدرس
mohamad.khazaei@gmail.com
10.22070/negareh.2019.887
اشیاء که در زندگی عادی مردم، مبتنی بر نوعی عقلانیت ابزاریاند، گاه در زندگی روزمره از جایگاه و کارکرد معمول خود فراتر رفته، کاربرد و جایگاه فرهنگی پیدا میکنند. آیینهها از جملۀ اشیاء مادی هستند که با تأثیرپذیری از فرهنگ ایرانی- اسلامی، کارکرد فرهنگی و اعتقادی یافتهاند. در این تحقیق، که با هدف شناخت تأثیر ایدئولوژی و مذهب بر فرهنگ مادی دورۀ قاجار انجام پذیرفته، تلاش گردیده تا با مطالعۀ موردی «قاب آیینه»، به چگونگی کاربرد مضامین مختلف بر روی این آثار پرداخته شود. آنچه در این گفتار مورد بحث است، نشان دادن روایتها، کُدها و رمزنگارههای رایج بر روی قاب آیینههای دورۀ قاجار است. بنا بر این با فرض بر اینکه قاب آیینهها در دورۀ قاجار از کارکرد معمول خود فراتر رفته و به عنوان وسیلهای برای انتقال فرهنگ و ایدئولوژی کاربرد پیدا کردهاند، تلاش گردیده تا بدین پرسش اساسی پاسخ داده شود که: قاب آیینهها در دورۀ قاجار چگونه به عنوان ابزاری مادی برای انتقال فرهنگ و ایدئولوژی درآمدهاند و چه مضامینی در آنها رایج بودهاست؟ لذا در این پژوهش در دو بخش اصلی، شامل جایگاه آیینه در فرهنگ ایرانی- اسلامی، و پیوستهای صوری و فرهنگی قاب آیینههای دورۀ قاجار (روایتها، کُدها و رمزنگارهها) بر روی 30 نمونۀ انتخابی، بدین مسئله پرداختهشد. روش کار در این پژوهش به شیوۀ توصیفی- تحلیلی بوده، جمعآوری اطلاعات به روش کتابخانهای، اسنادی انجام شدهاست. برای رسیدن به نتیجهای بهتر، نمونههای مورد بررسی به روش طبقهبندی خوشهای، دستهبندی و سپس تحلیل گردیدند. نتیجۀ این بررسی حاکی از آن است که قاب آیینهها در دورۀ قاجار کارکرد دگرگونهای پیدا کرده گاه در بیان روایتها، گاه به عنوان ابزاری در جهت تعلیم و تأکید بر مضامین دینی و اخلاقی و گاه نیز به عنوان حرز و تعویذی برای نگاهداشت و محافظت دارندگان این ادعیه از بلایا کاربرد یافتهاند.
فرهنگ مادی,مذهب تشیع,قاب آیینهها,دورۀ قاجار
https://negareh.shahed.ac.ir/article_887.html
https://negareh.shahed.ac.ir/article_887_1797f4bccc6c5106cbcd6489484c4a81.pdf